ماجرای مردی که در حوادث سال گذشته مفقود شد
روزنامه اعتماد نوشت: از آقا مجتبی میپرسم چرا اینقدر مطمئنید که ایمان در تجمعات اعتراضی حاضر بوده؟ آیا عکس و تصویری از حضور او در تجمعات دارید؟ میگوید: «نه والله، اما ایمان هر شب روبهروی من مینشست و درباره مطالباتش صحبت میکرد. میگفت در فلان خیابان به صورت مسالمتآمیز حضور داشته است. ایمان حتی جزییات حضورش در تجمعات را برای من تعریف میکرد.»
بیان فردا | چهارشنبه 24 اسفندماه 1401 بود که روزنامه اعتماد در جریان گفتوگویی با مجتبی ولدبیگی پدر ایمان از گم شدن فرزندش در جریان رخدادهای اعتراضی سال 1401 خبر داد. در آن زمان پدر ایمان اعلام کرد که 100 روز از گم شدن فرزندش میگذرد، اما نشانهای از ایمان 42ساله مشاهده نشده است.
با گذشت بیش از یکسال از گم شدن پسر بزرگ خانواده ولدبیگی، مجتبی پدر خانواده، یکبار دیگر به تحریریه روزنامه میآید تا با پیگیری گزارش قبلی از مردم، مسوولان و متولیان طلب مساعدت و یاری کند.
هر چند کمتر از یکسال از دیدار قبلی ما با این پدر پیر میگذرد، اما گرد پیری و شکستگی، چهره این پدر را چنان در هم شکسته که انگار دههها از آخرین دیدار ما میگذرد. ماجرای گم شدن فرزند یک پدر و مادر نگران که ماههاست ردپای فرزندشان را در زندانها، اورژانسها، بازداشتگاهها و... جستوجو میکنند، اما نشانهای پیدا نمیشود. «اعتماد» در راستای پیگیری گزارش قبلی، یکبار دیگر روایت این پدر پیر و مادر منتظر را بهروزرسانی میکند تا شاید مسوولان نشانهای از ایمان به خانوادهاش برسانند.
از 9 آذر ماه 1401 که «ایمان ولدبیگی فرزند مجتبی» ساکن تهران برای حضور در محل کارش از خانه خارج شده است تا به امروز که بیش از یکسال از آن تاریخ گذشته، به خانه بازنگشته است. پدر پیر ایمان در گفتوگو با «اعتماد» در پاسخ به این پرسش که در این مراجعات به نهادهای مسوول پاسخی دریافت کردهاید؟ میگوید: «طی ماههای گذشته یک پایم در دادگاهها و دادسراها بوده و یک پایم پزشکی قانونی و زندانها و بازداشتگاهها، اما نشانهای از ایمان پیدا نکردهام. دیگر رویم نمیشود در چشم مادر ایمان نگاه کنم.»
او در ادامه میگوید: «پرسنل دادسرا به من میگفتند، افرادی هستند که مانند ایمان، یک ماه و دو ماه و گاهی اوقات چند ماه مفقود شده بودند، اما ناگهان پیدا شدند. خود پرسنل دادسراها به من میگفتند، نمونههایی مانند ایمان من بسیار زیاد هستند.»
آقا مجتبی که در نگاهش اضطراب و نگرانی موج میزند و در عین حال هنوز امیدش را کامل از دست نداده است، میگوید: «نمیشود ناگهان یک پسر42 ساله گم شود و هیچ نشانهای از او باقی نباشد.» از آقا مجتبی میپرسم چرا اینقدر مطمئنید که ایمان در تجمعات اعتراضی حاضر بوده؟ آیا عکس و تصویری از حضور او در تجمعات دارید؟ میگوید: «نه والله، اما ایمان هر شب روبهروی من مینشست و درباره مطالباتش صحبت میکرد. میگفت در فلان خیابان به صورت مسالمتآمیز حضور داشته است. ایمان حتی جزییات حضورش در تجمعات را برای من تعریف میکرد.»
این پدر پیر همچنان همان عبارات و اظهاراتی را مطرح میکند که در گفتوگوی قبلی آنها را بیان کرده بود. جستوجویی پایانناپذیر، انتظار و انتظار و انتظاری غیرقابل بیان است. عدم آگاهی از اینکه آیا فرزندشان زنده است یا زندانی و...؟ دچار آدمربایی شده؟ و... باعث میشود تا این دست از خانوادهها در یک بیم و اضطراب پایانناپذیر قرار بگیرند. روایت مجتبی ولدبیگی پدر پیر ایمان، روایت شماری از خانوادههاست که این روزها به دنبال خبر و نشانهای از عزیزانشان، نهادها، دادگاهها، مراکز پزشکی قانونی، اورژانسها و... را گز میکنند، بدون اینکه نشانهای از پارههای جگر خود بیابند. شاید زمان آن رسیده باشد که پرونده این خانوادهها به صورت ویژه در دستور کار مسوولان قضایی و امنیتی قرار بگیرد تا شاید پاسخی برای پرسشهای بیشمار خانوادهها پیدا شود.
دیدگاه تان را بنویسید