نه روحانیت با بازرگان همراهی کرد، نه جبهه ملی
کد خبر: 15160

نه روحانیت با بازرگان همراهی کرد، نه جبهه ملی

محمد توسلی دبیرکل نهضت آزادی گفت: اگر اسناد نهضت آزادی ایران را مرور کنید در یکی از سخنرانی‌های مهندس بازرگان که در 22 بهمن سال 60 انجام داده‌اند و تحت عنوان «شورای انقلاب و دولت موقت» چاپ‌شده به رویدادهای آن دوره اشاره کرده‌است؛ از جمله به تلاش‌های ایشان برای تشکیل، علاوه بر نهضت آزادی، بلکه سایر فعالان سیاسی و اجتماعی و مذهبی در کنار هم به‌صورت نهادهای مدنی است. در این تلاش‌ها نه رهبران جبهه ملی و نه روحانیت همکاری نکردند.

بیان فردا | مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت به‌عنوان چهره‌ای که در دوران گذار از پهلوی به جمهوری اسلامی نقش پررنگ و تاثیرگذاری داشته است و پیش از آن هم در مبارزه با حکومت پهلوی تحت دو عنوان جبهه ملی و نهضت آزادی ایران فعالیت کرده است، در آن دوران نام او را معمولاً در کنار آیت‌الله محمودطالقانی و یدالله سحابی و به‌عنوان بنیانگذاران نهضت آزادی مطرح می‌‎کردند؛ اگرچه او با محمد مصدق، نخست‌وزیر جریان‌ساز نهضت ملی همکاری کرده و در فعالیت تشکیلاتی با چهره‎های ملی‎گرایی مانند آیت‌الله رضا زنجانی، اللهیار صالح، کریم سنجابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار و بسیاری دیگر نیز همراه شده است، فراز و فرود فعالیت تشکیلاتی بازرگان و دوری و نزدیکی اندیشه‌ای، منشی و عملی او با این افراد روایات تجربه‌سازی برای هر آنکه به سیاست و فعالیت سیاسی علاقه‌مند است، فراهم می‎کند. بازرگان اگرچه سال‎ها فعالیت سیاسی برای مبارزه با پهلوی انجام داد اما چهره‌ای بود که پیش‎نویس نامه 3 امضایی به شاه را برای هشدار به آن حاکمیت نوشته بود و خواستار تغییر تدریجی و گام به گام بود. او نخست‌وزیر دولت موقت شد و استعفا داد و پس از آن صرفاً یک دوره عضویت در مجلس اول را تجربه و از فضای قدرت سیاسی پس از پیروزی جمهوری اسلامی خارج شد.

30 دی‌ماه سال 1373، سالگرد درگذشت او پس از 10 سال دوری از سیاست بود اما این دوران از نگاه همراهان او مانند ابراهیم یزدی و محمد توسلی، دبیرکل‌های پس از بازرگان در نهضت آزادی ایران، دوران بی‎تفاوتی به جامعه و سیاست نبود و در همه این سال‌ها در تبیین دیدگاه خود در این دو حوزه آن هم با نگاه مذهبی و اعتقادی‌ای که داشت، تلاش کرد. روزنامه هم‎میهن، گفت‌وگویی با محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران انجام داده است؛ گفت‌وگویی که در آن به تشریح منش و روش این چهره انقلابی پرداخته شده است. در بخش اول این گفت‌وگو نگاهی به فعالیت‌های او تا پیش از پیروزی انقلاب و فراز و فرود کار تشکیلاتی او انداخته‌ایم و در بخش دوم نیز نگاهی به عملکرد او در سال‎های پس از انقلاب خواهیم داشت. بخش اول گفت‌وگو در ادامه می‎آید:

‌مهندس مهدی بازرگان از چهره‌‎های سیاسی برجسته‎ای است که در ادوار گوناگون فعالیت کرده است. برای شروع بحث، آشنایی شما با ایشان چگونه بوده و اگر بخواهید تعریفی از ایشان داشته باشید، او را چگونه معرفی می‌‎کنید؟

آشنایی من با زنده‌یاد مهندس بازرگان از سال 1336 پس از ورود به دانشکده فنی دانشگاه تهران آغاز شد. در فعالیت‌های اجتماعی انجمن اسلامی دانشجویان و سپس از سال 1340 که نهضت آزادی ایران تاسیس شد با عضویت و مشارکت در فعالیت‌های نهضت آزادی و همچنین در نهادهای مدنی چون انجمن اسلامی مهندسین تا سال 1373 در کنار ایشان بودم و همکاری نزدیک داشتم. برای اینکه تصویر کلانی از شخصیت، بینش، منش و کارنامه مهندس بازرگان در طول بیش از 60 سال فعالیت‌‎های مؤثر ایشان در عرصه‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشیم، شاید مفید باشد که اشاره‌ای به سوابق تاریخی داشته باشیم.

مهندس بازرگان از فرزندان انقلاب مشروطه است. یک سال پس‌ازآن متولد می‌شود و وقتی در سال 1299 کودتا شکل می‎گیرد و با پیگیری انگلیسی‎ها رضاخان حاکم می‎شود، مهندس بازرگانِ جوان شاهد این واقعه است. در دو دهه حکومت رضاشاه او به‌عنوان شاگرد ممتاز در سال 1307 برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام‌ شده و 7 سال در آنجا مشغول تحصیل و مطالعه بوده است. او در خاطراتش به این نکته اشاره دارد که تمرکز اصلی‌اش ارزیابی تحولات اروپا به‌خصوص بعد از قرون‌وسطی و زمینه‌‎ها و دلایل توسعه در اروپا است. او در این مدت با جوهر تمدن غرب و مدرنیته آشنا می‎شود که یکی از دستاوردهای سفر اوست. مهندس بازرگان در سال 1313 به ایران باز‎می‎گردد و پس از یک سال که از تأسیس دانشگاه تهران می‎گذرد، وارد دانشکده فنی دانشگاه به قصد خدمات علمی می‎شود. بخشی از خدمات علمی و آکادمیک ایشان در این دانشگاه اتفاق افتاد و جایگاه بسیار بالایی داشت، چنانچه در سال 1323 توسط شورایعالی اساتید دانشکده فنی به‌عنوان رئیس این دانشکده انتخاب می‎شود و پس از یک دوره با توجه به تحولات راهبردی که در مدیریت دانشکده فنی و توسعه آزمایشگاه‎‎ها و تجهیزات انجام می‎دهد، مجدداً به‌عنوان رئیس دانشکده انتخاب می‎شود و تا سال 1329 مدیریت این دانشکده را برعهده داشت. این دوران بخش مهمی است که شخصیت علمی و خدمات دانشگاهی او را به تصویر می‎کشد که جزئیات آن در اسناد تاریخی و خاطرات ایشان آمده است. بخش دیگری از زندگی مهندس بازرگان درعرصه‌های فرهنگی و اجتماعی است. مهندس بازرگان با توجه به زمینه خانوادگی، تجربه‎ی شرایط اجتماعی 14 سال پس از انقلاب مشروطه و علل کودتای 1299 و تجربیات دوران تحصیل وآشنایی با آموزه‌های قرآنی به‌ویژه در کلاس‎های مطالعات قرآن ابوالحسن فروغی پس از رخداد شهریور20 و رفتن رضاشاه و باز شدن فضای سیاسی ایران، در کنار یاران تاریخی خود دکتر یدالله سحابی و آیت‌الله سیدمحمود طالقانی احساس مسئولیت می‎کند که باید به وظیفه راهبردی فرهنگی و اجتماعی خودش عمل کند. آنها براساس مجموعه ارزیابی خود از شرایط ایران دوعامل اصلی را برای توسعه‌‌نیافتگی ایران برجسته می‌بینند. عامل اول، استبداد 2500ساله است که زمینه‎های فرهنگی آن ‌هم مربوط به‌پیش از انقلاب مشروطه است. مثلاً آنها به بررسی اینکه چرا انقلاب مشروطه پس از 14 سال تبدیل به کودتا می‌شود و جامعه نمی‌تواند دستاوردهای بزرگ آن را دنبال کند، می‎پردازند و عامل دوم، که هم بازرگان و به‌خصوص طالقانی که از حوزه بیرون می‎آیند، به آن باور دارند، مسئله خرافه‌های هزارساله مذهبی است که جامعه ما را متأثر کرده است. آن‎ها تنها راه‌حل را کار فرهنگی و اجتماعی با تاکید بر این آیه قرآن «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» یعنی همان نگاه توسعه انسان‌محور می‎بینند. یعنی تا تحولی در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و انسان‌ها به‌وجود نیاید تحولات سیاسی امکان‌پذیر و پایدار نمی‌شود.  مرور زندگی مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی نشان می‌دهد که اولویت‌ آنان تا آخرین روز حیات‌شان همین تلاش‌های فرهنگی و اجتماعی بوده است. اگر در مقاطعی ضرورت ایجاب می‎کرد که در کار سیاسی وارد شوند علت آن شرایط خاص بوده است. مثلاً در دوران نهضت ملی ایران، دکتر مصدق برای خلع ید از شرکت انگلیسی از مهندس بازرگان می‎خواهد که مدیریت هیئت‌مدیره خلع‌ید را بپذیرد، مهندس بازرگان در این سمت مسئولیت بسیار سنگینی را برعهده گرفت که شرح آن در اسناد تاریخی آمده است اما بعد از 9 ماه به دلایلی این کار را ترک می‎کند.

‎‌به چه دلایلی؟

مهندس بازرگان در خاطرات‌شان به مواردی در این زمینه اشاره‌ کرده‌اند. در این 9 ماهی که ایشان در هیئت خلع ید حضور دارند، هنر مدیریتی خود را به کار می‎گیرند و به‌رغم اینکه همه کارشناسان انگلیسی آنجا را ترک می‎کنند، او از کارشناسان ایرانی به‌ویژه فارغ‌التحصیلان دانشکده فنی بهره می‎برند، مثلاً اگر 700 کارشناس انگلیسی بوده‎اند، ایشان با جایگزینی 70 نفر کار را پیش می‌برند. مهندس بازرگان با برخی اعضای هیئت‌مدیره ازجمله دکتر حسین مکی، اختلاف‌نظری در مسائل مدیریتی پیدا می‌کند. مهندس بازرگان وقتی می‌بیند که نمی‌تواند به شکل مؤثر عمل کند، آنجا را ترک می‎کند و به دانشگاه برمی‌گردد.  مدتی بعد آقای مهندس زنگنه، رئیس سازمان برنامه با ایشان تماس می‌گیرد و می‌گوید تهران با مشکل بحران مدیریت آب روبه‌رو شده است و مشاور انگلیسی مطالعاتی کرده و الان به دلیل کمبود بودجه کار مختل شده است و مجدداً دکتر مصدق می‎خواهد که شما با توجه به توان مدیریتی و امکاناتی که پدرتان در بازار دارد، منابع مالی آن را تامین کنید. مهندس بازرگان این مسئولیت را می‎پذیرد و تلاش بسیار راهبردی برای حل مشکل آب شهر تهران انجام می‌دهد؛ کودتای 28 مرداد شکل می‌گیرد، طبیعتاً براساس ضرورت بلافاصله مهندس بازرگان به آن هیئتی که در منزل آیت‌الله سیدرضا زنجانی برای تشکیل «نهضت مقاومت ملی» جمع شده بودند می‌پیوندد و در مقابل کودتا می‌ایستد و کار سیاسی خود را آغاز می‌کند و همزمان ایشان مدیرعامل شرکت آب در دولت کودتا هم هستند، در این زمان بیانیه‌ای صادر می‌کنند که انتخابات آزاد نیست و ما در انتخاباتی که آزاد نباشد، شرکت نمی‌کنیم.

‌نوع نگاه مهندس بازرگان چگونه بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332، باوجوداینکه همراه با ملی‌گراها بود اما تا مدتی از دستگاه حکومتی جدا نشد و عملاً تا زمستان‌ همان سال به کارش ادامه داد. به نظر شما علت این تصمیم چه بود؟

پس‌ازآن بیانیه بلافاصله مقامات دولتی اعلام می‌کنند که باید یا با دولت همراه شوید یا استعفا دهید. ایشان می‌گوید کار سیاسی من مستقل است و این کار را به‌خاطر وظیفه کارشناسی و نیاز مردم شهر تهران ادامه دادم و ایستادم. مهندس بازرگان از کودتای 28 مرداد تا اسفند سال 1332 حدود 5 ماه و نیم در این شرایط بحرانی به وظیفه‌شان عمل می‌کنند و نهایتاً استعفا می‌دهند.

‌مهندس بازرگان پس از دوره نهضت مقاومت ملی و پس از خروج از دولت چه برنامه‎‎ای را در پیش گرفت؟ 

در سال 1339 در زمان کندی، رئیس‌جمهور آمریکا فضای سیاسی ایران باز می‎شود و جبهه ملی دوم تشکیل می‎شود و ایشان در جبهه ملی مشارکت می‎کند. شرایطی فراهم می‎شود که در سال 1340 نهضت آزادی ایران تاسیس می‎شود و رخدادهای سال‌های 1340، 1341 و 1342 و شرایط زندان سال‌های 1341 تا 1346 پیش می‎آید و درنهایت مهندس بازرگان در آن شرایط برکارهای فرهنگی و اجتماعی متمرکز می‌شود. در سال‌های 1354تا 1357 مهندس بازرگان و یاران‌شان در کنار جنبش اجتماعی ایران قرار می‌گیرند و با مشارکت در مدیریت انقلاب زمینه‌های پیروزی انقلاب و طی شدن گام اول عبور از استبداد سیاسی در قالب سلطنتی را که از شهریور1320 دنبال می‌کردند، فراهم می‎شود.

‌مهندس بازرگان چهره‌ای بود که در تشکیل نهضت مقاومت ملی با رضا زنجانی، داریوش فروهر و آیت‌الله طالقانی هم‌راستا بود و درنهایت در تشکیل جبهه ملی دوم در کنار اللهیار صالح، باقر کاظمی، کریم سنجابی و... قرار می‎گیرد اما تصمیم به جدا شدن و تشکیل نهضت آزادی با افرادی همچون یدالله سحابی و آیت‎الله طالقانی را هم در سال 1340 در کارنامه‌اش دارد. چرا این انشعاب و فاصله‌گیری را برای ادامه مبارزه و فعالیت سیاسی بهتر می‎داند؟

سوال بسیار خوبی است، چون امروز هم در سطح جامعه مشکلاتی در همکاری‌های اجتماعی هست، آن زمان هم مطرح بوده و این یک تجربه تاریخی است. نکته اول این است که مهندس بازرگان و همراهان ایشان هیچ‌گاه از جبهه ملی انشعاب نکردند و این واژه انشعاب به‌هیچ‌وجه مصداق تاسیس نهضت آزادی ایران نیست. جبهه ملی دوم با کمک کادرهای نهضت مقاومت ملی تشکیل می‎شود؛ افرادی چون آقایان رحیم عطایی، عباس رادنیا، عباس امیرانتظام، عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی و.... که مسائل سیاسی روز را دنبال می‌کردند، در شرایط سال 1339 که جان‌اف کندی، رئیس‌جمهوری آمریکا با مطرح کردن حقوق بشر به دنبال باز کردن فضای سیاسی جهانی بود، از این فضا استفاده و پیگیری کردند تا رهبران گذشته جبهه ملی جمع شوند و جبهه ملی دوم را تشکیل بدهند، طبیعتاً بازرگان، سحابی و طالقانی هم جزء شورای مؤسس آن جبهه بودند. این جبهه در دوران دکتر امینی مواضعی اتخاذ می‌کند که با تحلیلی که کادرهای نهضت مقاومت ملی داشتند همخوانی نداشت و موجب اعتراض به مهندس بازرگان می‌شود و می‌خواهند تا ایشان مناسبات خودشان را با آنان مشخص کنند. یکی از دلایل تشکیل نهضت آزادی ایران وجود تفاوت تحلیل سیاسی روز با رهبران جبهه ملی بود. محور دوم، این واقعیت بود که اعضای انجمن‌ اسلامی دانشجویان که از دهه 1320 تشکیل‌شده بود و در مرحله بعد جمعی از آنان طی سال‌های 1332 تا 1339 در نهضت مقاوت ملی همکاری و تجربه سیاسی کسب کرده بودند، افرادی چون دکتر چمران، مهندس سحابی و دکتر یزدی، هویت تشکیلات سیاسی نداشتند. خود من هم در سال 1336 که عضو انجمن اسلامی دانشجویان بودم وقتی در سال 1339 جبهه ملی دوم تشکیل شد در یکی از حوزه‌های جبهه ملی همکاری می‌کردم. بنابراین تاسیس نهضت آزادی ایران پاسخ به این نیاز اساسی بوده است.

محور سوم، که کمتر گفته‌شده است، این واقعیت بود که مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی براساس نگاهی که از دهه 1320 داشتند، یکی از مشکلات جامعه ما را خرافات مذهبی می‌دیدند که عموم جامعه ما را متأثر کرده است. باید توجه داشته باشیم که در حکومت 28ماهه دکتر مصدق، او کاملاً بر ایرانیت و اسلامیت تأکید داشت، اما به‌عنوان یک دولت سکولار در راستای منافع ملی عمل می‌کرد، چرا 28 ماه بیشتر دوام نیاورد و کودتا شد؟ زیرا جامعه ما هنوز آمادگی لازم برای ایستادگی در مقابل چالش‌های فرهنگی جامعه را نداشت. اختلافاتی که در میان روحانیت ازجمله آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام با دولت دکتر مصدق به وجود آمد و نقش و تأثیر آن‌ها در جامعه مذهبی، موجب می‌شود که درکودتای 28 مرداد هم در بُعد نفوذ بیگانگان و هم بی‌توجهی به دولت مصدق و انحراف از نهضت ملی، حضورشان بسیار تاثیرگذار باشد. این پیشگامان احساس مسئولیت داشتند تا در راستای رسالت راهبردی خود و در توسعه و تکمیل تلاش‌های فرهنگی-اجتماعی سازمانی به راه اندازند که نگاه اسلامی داشته باشد تا بتوانند در سطح سیاسی هم آن راه را پیگیری کنند. به همین دلیل مهندس بازرگان در نطق افتتاحیه تاسیس نهضت آزادی ایران می‌گوید که «ما مسلمانیم، ایرانی هستیم، تابع قانون اساسی (قانون اساسی مشروطه) و تابع راه مصدق هستیم.» برای جامعه امروز ما بسیار سنگین است که کسی بگوید قبل از ایرانی بودن من مسلمان هستم. اما مهندس بازرگان براساس آن نگاه راهبردی که براساس آموزه‌های قرآنی دارد، وقتی از سفر 7ساله‌اش به فرانسه بازمی‌گردد می‎گوید:«من مسلمان رفتم، مسلمان‌تر برگشتم». بنابراین این پیشگامان آن نگاه مدرنیته و توسعه انسان‌محوری که از اسلام رحمانی داشتند می‌خواستند در سطح سیاسی هم مطرح شود تا جامعه بتواند با آگاهی و عبور از فرهنگ خرافات مذهبی و استبداد که از موانع مهم توسعه‌نیافتگی جامعه است، عبور کند. یکی دیگر از دلایلی که می‌توان گفت که تشکیل نهضت آزادی ایران انشعاب نبوده، تائید مستقیم دکتر مصدق است. در21 اردیبهشت مهندس بازرگان نامه‌ای به دکتر مصدق می‌نویسد و دکتر مصدق 25 اردیبهشت به این نامه پاسخ می‌دهد که هر دو نامه در اسناد تاریخی هست و خلاصه‌اش این است که مهندس بازرگان از دکتر مصدق که رهبری جبهه ملی را برعهده دارد استمزاج می‌کند که ما دنبال چنین کاری هستیم و دکتر مصدق در پاسخ استقبال می‌کند و تاکید دارد که ضرورت دارد شما حزب تشکیل دهید و جبهه ملی باید مرکز همکاری‌ احزاب باشد که متأسفانه آن موقع برخی احزاب در داخل جبهه ملی خودشان را منحل کرده بودند و عملاً جبهه ملی به شکل یک حزب عمل می‌کرد و احزاب موجود نقش بسیار کمرنگی داشتند. جمع‌بندی این است که تأسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال1340 نه‌تنها انشعاب نبوده بلکه براساس ضرورت‌هایی برای ادامه راه بوده است و مهندس بازرگان در سخنرانی افتتاحیه تصریح می‌کند:«نهضت آزادی ایران به‌هیچ‌وجه من‌الوجوه درصدد ایجاد دکانی در مقابل جبهه ملی ایران و در عرض آن نیست. بلکه در طول آن و در حکم یکی از عناصر تشکیل‌دهنده و تکمیل‌کننده آن است... به‌هرحال ما در طریقی قدم گذاشته‌ایم که مردم طی آن، چنان طریقی را از جبهه ملی انتظار دارند». 

‌اگر انشعابی نیست و آن نگاهی که موجب دعوا می‌شود، وجود نداشته، پس چرا در کنگره جبهه ملی نهضت آزادی حضور پیدا نکرد؟

بله، در کنگره‌ای که در اواخر سال 1340 برگزار می‌شود، حضور نهضت آزادی ایران به‌خاطر حضور کادرهای نهضت مقاومت ملی پذیرفته نمی‎شود اما مهندس بازرگان و دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی در کنگره حضور داشتند. نامه‌ای که مهندس بازرگان به دکتر مصدق می‌نویسد و پاسخی که دکتر مصدق به ایشان می‌دهد، برای رهبران جبهه ملی بسیار سنگین بوده است. پیامد بعدی آن این بود که دکتر مصدق بار دیگر تأکید می‌کند جبهه ملی باید مرکز فعالیت احزاب باشد. عدم هماهنگی رهبران جبهه ملی با دکتر مصدق موجب می‌شود جبهه ملی دوم متوقف شود و جبهه ملی سوم در داخل و سپس در خارج از کشور تشکیل ‌شود. البته پس از خرداد 1342 که فضای سیاسی بار دیگر بسته می‌شود، عملاً فعالیت جبهه ملی در داخل متوقف می‌شود. رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی در آستانه انقلاب شاه و ملت در بهمن 41 بازداشت می‌شوند و فعالیت آن‌ها دیگر ادامه پیدا نمی‌کند.

‌نوع تعامل مهندس بازرگان با جبهه ملی‎ها چگونه رقم خورد که باوجوداینکه گفته می‎شود نامه سه امضایی داریوش فروهر، شاپور بختیار و کریم سنجابی به قلم ایشان است، اما درنهایت خودش آن را امضا نمی‌کند؟

مقدمه‌ای در این زمینه لازم است که چرا مهندس بازرگان چنین پیش‌نویسی را تهیه و برای امضا پیشنهاد می‌کند؟ از سال 1356 تا 1357 که «جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر» در زمان کارتر تشکیل می‌شود و نقشی مؤثر در تقویت جنبش اجتماعی دارد، مهندس بازرگان آینده را پیش‌بینی می‌کرد که جنبش اجتماعی ایران با چالش‌هایی روبه‌رو خواهد شد و ضرورت دارد نهادهایی در جامعه ما شکل بگیرد که هم‌تراز نهاد قدرتمند روحانیت بتواند جایگاهی داشته باشد تا انحصار قدرتی شکل نگیرد. اگر اسناد نهضت آزادی ایران را مرور کنید در یکی از سخنرانی‌های مهندس بازرگان که در 22 بهمن سال 60 انجام داده‌اند و تحت عنوان «شورای انقلاب و دولت موقت» چاپ‌شده به رویدادهای آن دوره اشاره کرده‌است؛ از جمله به تلاش‌های ایشان برای تشکیل، علاوه بر نهضت آزادی، بلکه سایر فعالان سیاسی و اجتماعی و مذهبی در کنار هم به‌صورت نهادهای مدنی است. در این تلاش‌ها نه رهبران جبهه ملی و نه روحانیت همکاری نکردند. بنابراین آن تلاش راهبردی مهندس بازرگان برای تشکیل این نهادها با موفقیت روبه‌رو نمی‌شود. یکی از این تلاش‌ها همین نامه بود که مطالبات مردم را تحت عنوان نامه‌ای برای شاه بنویسند و جمعی آن را امضا کنند. پیش‌نویس را مهندس بازرگان تهیه می‌کند و برای آقایان دکتر کریم سنجابی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر می‌فرستد، آن‌ها نامه را بررسی می‌کنند و اعلام می‌کنند که ما آماده هستیم که خودمان سه نفر، در کنار شما و دکتر سحابی آن را امضا کنیم. مهندس بازرگان توضیح می‌دهند که هدف ما تقویت کارهای جمعی است تا جامعه بداند که با فرد و یا افراد روبه‌رو نیست، در این صورت رهبری ما رهبری جمعی خواهد بود. متأسفانه رهبران جبهه ملی نمی‌پذیرند و نامه را با امضای همان 3 نفر منتشر می‌کنند. برای مهندس بازرگان این اتفاق بسیار سنگین بود که آن هدفی که از تهیه آن پیش‌نویس داشت، محقق نشده است و پیامدهایش را در رخدادهای بعد از انقلاب شاهد بودیم و آن نگاه راهبردی که مهندس بازرگان در ایجاد نهادهای مدنی و تشکل‌هایی که در فرایند قبل از انقلاب به‌عنوان نهادهای قدرتمند بتوانند در مقابل نهاد قدرتمند روحانیت که پیش‌بینی شده بود عمل کنند، در آن زمان محقق نشد. اقدامات متعدد دیگری نیز ایشان در این زمینه انجام دادند که در خاطرات‌شان آمده است.

‌قرار بر این بود که هیچ‌یک از اعضای جبهه ملی به‌پیشنهادات حکومت وقت برای پذیرش مسئولیت پاسخ مثبتی ندهد اما شاپور بختیار این کار را کرد و عملاً در آستانه پیروزی انقلاب مهندس بازرگان و بختیار دو سوی داستان قرار گرفتند. اول اینکه نظر بازرگان درباره بختیار چه بود؟ و در این رویارویی چه اتفاقاتی رخ داد؟

واکنش رهبران سیاسی در سال‎های قبل از انقلاب قابل‌بررسی و تأمل است. شاه در همان شرایط جنبش اجتماعی ایران درسال 1357 دنبال این بود که به‌نوعی حکومت خودش را با جلب همکاری رهبران جبهه ملی تثبیت کند. با دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر کریم سنجابی دیدارهایی داشتند که البته هیچ‌کدام آن پیشنهاد را به مصلحت منافع ملی ندیدند و نپذیرفتند. شاه در آبان1357 طی سخنرانی خود می‌گوید «صدای انقلاب ملت ایران را شنیدم و آماده‌ام در کنار ملت ایران قرار بگیرم». درهمین زمان است که تیمسار مقدم، رئیس وقت ساواک این پیام را به مهندس بازرگان که آن موقع در بازداشت بود، می‌دهد. مهندس بازرگان می‌گوید خیلی دیر شده است. حق بود که زودتر عمل می‌کرد. به نظر من اگر شاه در فروردین یا اردیبهشت سال 1357 صدای مردم را می‌شنید و انتخابات آزاد و سالم برگزار می‌کرد، انقلاب 1357 رخ نمی‌داد. 

شاپور بختیار با آن شخصیت خاصی که داشت در 16 دی‌ماه 1357 در آخرین لحظات پیشنهاد شاه را می‌پذیرد. دردی‌ماه آن سال حتی با ارزیابی جنبش اجتماعی ایران سران کشورهای بزرگ غربی هم به این نتیجه رسیده‌ بودند که شاه باید برود. اواخر آذرماه شورای انقلاب تشکیل‌شده بود و پس از گفت‌وگوهای نوفل‌لوشاتو به دنبال مدیریت داخل ایران هستند. مهندس بازرگان و یاران ایشان به دنبال آن بودند که این تحولات به‌تدریج انجام شود. واژه سنگر به سنگر یا گام‌به‌گام را مهندس بازرگان در بیانیه‌ها و صحبت‌های خود به‌دفعات مطرح کرده بود. بین 16 تا 26 دی که شاه ایران را ترک می‌کند، مهندس بازرگان دیدارهایی با شاپور بختیار دارد،  آقای صدرحاج سیدجوادی و امیرانتظام در این گفت‌وگوها بودند و تلاش داشتند که حالا که شاه رفته است، ما ترتیبی بدهیم که آقای بختیار نامه‌ای به آقای [امام] خمینی بنویسد و استعفا بدهد و رهبر فقید انقلاب بختیار را به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب خود معرفی کند و بعد شورای سلطنت تشکیل شود. کادرهایی با نظر آقای [امام] خمینی روی کار بیاید و بعد هم انتخابات آزاد برگزار شود، مجلس مؤسسان تشکیل شود و قانون اساسی جدیدی تدوین و بدون خشونت این گذار انجام شود. ابتدا آقای [امام] خمینی پذیرفته بودند اما بعدها اتفاقاتی می‌افتد که آقای خمینی این پیشنهاد را رد می‌کند. نکته‎ تاریخی مهمی که امروز باید مورد توجه قرار گیرد، یکی متن یادداشتی است که شاپور بختیار برای آقای [امام] خمینی تهیه ‌کرده است. برای نسل جوان امروز جامعه حتماً جالب خواهد بود که بختیار در آن شرایط  با چه القابی، آقای خمینی را خطاب قرار می‌دهند:«آیت‌الله‌العظمی خمینی». شرایط و فضای عمومی جامعه آن روز است که دراین یادداشت تجلی پیداکرده است و آقای بختیار آماده بود که کار را انجام دهد اما عواملی موجب می‌شود که آقای [امام] خمینی از تصمیم‌شان برگردد.  اول، روحانیونی که در دانشگاه تهران اجتماع داشتند. خودم در مدرسه رفاه حضور داشتم و شاهد تماس تلفنی آقای ربانی‌شیرازی با احمد آقا در نوفل‌لوشاتو بودم. ایشان با عصبانیت پیام روحانیون که در دانشگاه بودند را به احمد آقا گفتند که به آقای[امام] خمینی منتقل کند که ما موافق این کار نیستیم و هرگز آقای بختیار را نپذیرید. دوم، جوی در نوفل‌لوشاتو بود ازجمله دوستان خود ما که باور داشتند که با توجه به گفتمان جهانی این تحول باید از درون انقلاب بیرون بیاید که انقلاب تلقی شود و این تحول تدریجی پذیرفته نشد و همین موجب شد که نظر مهندس بازرگان درباره تحولات گام‌به‌گام خشونت‌پرهیز در راستای منافع ملی موردتوجه قرار نگیرد.

‌ادعایی بعدها درباره اوایل انقلاب مطرح می‌شود که در ابتدای انقلاب امام خمینی موافق نهضت آزادی نبود و مجبور به پذیرش آن شد. نظر شما درباره این گزاره چیست؟

از 12 بهمن 1357 که آقای خمینی وارد ایران شدند تا 14 بهمن که جلسه شورای انقلاب برای تعیین نخست‌وزیر دولت موقت برگزار می‌شود، مذاکرات این‌گونه پیش رفت که اعضای شورای انقلاب همه پیشنهاد می‌کنند که آقای مهندس بازرگان این مسئولیت را بپذیرند. آقای[امام] خمینی بلافاصله لبخند می‌زند و از این پیشنهاد استقبال می‌کند. در آن جلسه مهندس بازرگان تأملی می‌کند و می‌گوید بگذارید من تأملی بکنم رهبر فقید انقلاب و بقیه اصرار دارند که بهتر است همین امروز انجام شود. وقتی اصرار می‌کنند مهندس بازرگان ناراحت می‌شود و می‌گوید که شمر هم به امام حسین یک‌شب مهلت داد. لااقل من هم یک‌شب مهلت داشته باشم. همه و آقای[امام] خمینی با لبخند نظر آقای مهندس بازرگان را می‌پذیرند و قرار می‌شود که آن شب آقای بازرگان بررسی کند و فردای آن روز که جلسه شورای انقلاب تشکیل می‌شود، تصمیم‌گیری صورت بگیرد.

‌آیا درست است که وقتی قرار بود حکم نخست‌وزیری دولت موقت داده شود، آیت‌الله طالقانی به آقای بازرگان گفت که نخست‌وزیری را نپذیرد؟

بله، در اینجا آقای طالقانی که ارتباط نزدیکی با آقای بازرگان داشت، پیشنهاد می‌کند که نپذیرید. مهندس بازرگان در این زمینه توضیح می‌دهد که این تصمیم بسیار سنگین تاریخی است. او با شناختی که در این مدت نسبت به آینده انقلاب پیداکرده با آن نگاه ایمانی و تعهد انجام‌وظیفه ملی که داشته این مسئولیت سنگین را در راستای منافع ملی می‌پذیرد. امروز که این رویداد را بررسی می‌کنیم مشخص می‌شود که هیچ‌کسی جز مهندس بازرگان توانمندی قبول مسئولیت این دوران گذار از رژیم گذشته به حکومت جدید را نداشت. عمق بینش، تفکر و صداقت مهندس بازرگان در این مقاطع حساس که تصمیم‌گیری‌ها بسیار راهبردی است را می‌توان دید. رویدادهای 9 ماه دولت موقت نشان‌دهنده آن است که ایشان کار بسیار بزرگی را پذیرفته است و باید از این تصمیم‌گیری و واقع‌بینی مهندس بازرگان تقدیر شود. مبانی این تصمیم‌گیری‌ها از نگاه من همان ایمان قوی ایشان و تاکید بر عمل صالح و راهبردی در هر مقطع و شرایط است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین