ایران درودی کیست؟
کد خبر: 791

ایران درودی کیست؟

یادداشت‌ها، نقد و نظرها و توصیه‌نامه‌ها درباره ایران درودی، اغلب حکایت از موفقیت‌ها و درخشش‌های پیاپی یک نقاش که ازقضا زن هم هست، دارد.

بیان فردا | 1 - «ایران درودی کیست؟ یک نقاش، یک زن که از مکزیکوسیتی تا کانادا و از اروپا تا آسیا شناخته‌شده است. او در کاخ‌ هنرهای زیبای مکزیکو، گالری هریتیج تورنتو، موزه هنرهای مدرن پاریس و در جاهای معتبر بین‌المللی نمایشگاه داشته است. در اولین شب نمایشگاه اخیرش در کانادا، 10 تابلو از 20 تابلوی او فروش رفت و بقیه در روز بعد فروخته شد؛ با قیمتی بیش از 18هزار دلار. خانم درودی به سوی رقابت‌های بزرگ‌تر پیش می‌تازد».

نوشته‌ بالا بخشی از یادداشت منتقدی است به نام کریس پاول که با عنوان انفجار نور در بخش چهارم کتاب قصه انسان و پایداری‌اش (شناخت‌نامه ایران درودی) از میان نقدها و نظرهای خارجی آورده شده است. یادداشت‌ها، نقد و نظرها و توصیه‌نامه‌ها درباره ایران درودی، اغلب حکایت از موفقیت‌ها و درخشش‌های پیاپی یک نقاش که ازقضا زن هم هست، دارد. بدون ‌تردید او هنرمندی بود که از آغاز کار حرفه‌ای، با اتکا به هوش و شناخت نیاز جامعه روزگار خود توانست نقاشی‌‌هایش را در بسیاری از نقاط جهان و ایران به نمایش درآورد و در طول حیات خود با ساخت چند فیلم مستند و انتشار کتاب‌هایی درباره زندگی و فعالیت‌هایش، مورد توجه مخاطبان بیشتری در میان عموم جامعه قرار بگیرد. به‌واقع آنچه در مواجهه با نقاشی‌های درودی مورد توجه طیف گسترده‌ای از افراد صاحب‌نام حوزه فرهنگ و هنر نیز بوده و هست، چیزی جز رفتاری سانتی‌مانتال نیست که صرفا در جهت تصدیق و تأیید کار او ابراز شده است. باید اذعان کرد که ایران درودی ثمره خط‌مشی فرهنگی دوران پساکودتاست که از میانه دهه 30 شمسی تحت عنوان توسعه فرهنگی در دستور کار دولت وقت قرار گرفت. در این دوران، کوبیدن بر طبل ملی‌گرایی و واکاوی و بازنمایی ارزش‌های فرهنگی کهنه و دیرینه، نه‌تنها امری پسندیده به حساب می‌آمد، بلکه بومی‌کردن هنر مدرن به شکلی شایسته و پذیرفتنی از سوی نقاشان پیگیری می‌شد. از این زمان در کار بسیاری از نقاشان نسل دوم نوگرایی، کاربست موتیف‌ها و عناصر تزیینی، رنگ‌های درخشان و خط و خوشنویسی با صورت‌بندی واکنشی نقاشانه که به نوعی انتزاع تجربی منجر شد، بروز پیدا کرد.

بازکاوی مسئله هویت در حکومت پهلوی اول که نماینده «ناسیونالیسم تجددگرا» بود و بعدتر در دهه نخست حکومت پهلوی دوم به شکل‌گیری «ناسیونالیسم ضداستعماری» مبدل شد؛ پس از فراز‌و‌فرودهای بسیار، شکست کودتا و به‌قدرت‌رسیدن مجدد محمدرضا پهلوی و استقرار دولت اقتدارگرا، دوره دوم تجددگرایی تحت لوای پروژه «عصر تمدن بزرگ» آغاز شد.

2 جایگاه کشور ایران از گذشته به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، همواره دستخوش چالش‌های بسیاری بوده و تحولات پر‌فراز‌و‌نشیبی را پشت سر گذاشته است. با‌این‌حال، دگرگونی‌های ایران معاصر وامدار تغییرات بسیاری است که اغلب از الگوهای بیرونی تبعیت می‌جست. «تجدد در غرب از درون سنت و با نقد سنت آغاز شد و کم‌کم و به تدریج به نقد همه‌جانبه آن پرداخت، حال آنکه ما سرنوشت دیگری داشته‌ایم. تجدد از درون سنت ما آغاز نشد، بر ما وارد شد. از بیرون وارد شد؛ یعنی حاصل تحولات تاریخ ما نبود. از این‌رو، نقد آن بر سنت ما، با سوءتفاهم‌های جدی بسیاری همراه بود. پرسش‌های نادرست، پاسخ‌های نادرست هم به بار می‌آورد».

با آغاز سلطنت پهلوی، برای نخستین بار زنان ایرانی اصلاحاتی را تجربه کردند که تا پیش از این زمان و در دودمان قاجار تنها به دوام‌آوردن ایشان در کنج اندرونی‌ها منجر شده بود. در این دوران، زنان تا حدودی موفق شدند به حقوق مدنی و شهروندی دست یافته و به‌عنوان عضوی حقوقی از جامعه به رسمیت شناخته شوند. در واقع این توفیق را هم باید همگام با پروژه‌های نوسازی ایران نوین دید.

در جامعه سنتی ایران، زنان توانستند از خانه‌های خود خارج شده و به عرصه‌های اجتماعی قدم بگذارند. چنانچه در دوره قاجار فعالیت زنان و مردان مشروطه‌طلب در جهت ساخت هویتی تجددخواه، زمینه مشارکت بیشتری از زنان را فراهم آورده بود، با‌این‌حال دستیابی قشری از جامعه به حقوق اجتماعی و اخلاقی از زمره دستاوردهایی است که موجبات حضور پررنگ‌تر زنان را رقم زد. «به برکت اندیشه مشروطه‌خواهی، تحولاتی که در مفهوم سیاسی و اجتماعی کلمه ملت ایجاد شده بود، امر مهمی بود. ملت واجد حقوق سیاسی و اجتماعی و واجد حق مداخله در سرنوشت سیاسی مملکت شده بود».

بازسازی ایران طبق تصویر غرب، محقق‌‌کردن رؤیایی دیرینه‌ بود. با‌‌این‌حال اگرچه باستان‌گرایی، مدرنیسم اجباری و دیگر سیاست‌های فرهنگی عصر پهلوی سرانجام به بروز شکاف‌ها، تعارض‌ها و تنش‌های فرهنگی در جامعه ایران منجر شد، اما صیانت از الگوهای باستانی و بهره‌جویی از اسلوب‌های هنر پیشین در حکومت پهلوی دوم، سرلوحه کار بسیاری از هنرمندان واقع شد.

پس از یک گذار تاریخی از استعفای رضاخان تا به سلطنت رسیدن محمدرضا پهلوی و هیاهوهای اجتماعی و سیاسی برای ملی‌شدن صنعت نفت، هنرمندان نسل اول هنر نوگرا در تلاش برای به‌چالش‌کشیدن هنر کمال‌الملکی و مطرح‌کردن پرسش‌هایی در باب تکوین اصول و قواعدی پیشرو بودند. حادثه کودتای 28 مرداد 1332، دولت وقت را با جدیتی هرچه بیشتر به ایجاد امکاناتی برای تولیدات هنر مدرنیستی رهنمون کرد تا از این طریق، هم جلودار واکنش‌های سیاسی هنرمندان در عرصه تجسمی باشد و هم با طرح پیشرفت ملی، شکوه و جلال از‌دست‌رفته را مجدد بازیابد.

3 بازگشت اشراف‌زادگان تحصیل‌کرده در فرنگ در پی ایجاد هویتی ملی در عصر پهلوی، یکی از پیامدهای اقدامات و اصلاحات فرهنگی و در جهت برنامه‌های توسعه ملی بود. ایران درودی از نخستین نقاشانی است که در دهه 30 شمسی با تحصیل در اروپا امکان رویارویی با آثار هنرمندان جهان برایش فراهم شد و در سفرهای متعدد به غرب، فرصت همراهی و هم‌کلامی با گروهی از اهالی هنر و فرهنگ را کسب کرد.

او با ارائه نقاشی‌هایی نزدیک به انتزاع و در عین حال وامدار سنت فیگوراتیو، خیلی زود در جمع هنرمندان نوگرای ایرانی و فضای هنر غرب مورد توجه قرار گرفت. چنانچه نمونه‌های اولیه نقاشی‌های درودی، چشم‌اندازهای شهری و منظره‌پردازی‌های ابتدایی و خام‌دستانه است، اما او از اواخر دهه 40 شمسی با ایجاد سبکی طبیعت‌گرایانه مبتنی بر خیال و رؤیا و ساخت تصاویری متشکل از بقایای مناظر تاریخی و باستانی و عناصری همچون گل‌ها و گیاهان، سرنوشت همیشگی نقاشی‌هایش را رقم زد. او همواره در نوشته‌ها و گفته‌هایش به تبلوری از نور و رنگ اشاره داشته که وجهی عارفانه را برخاسته از نیای سرزمینش به نقاشی‌های خود بخشیده است.

نوشته اغلب نویسندگان درباره کارهای او نیز به صورتی تحسین‌برانگیز، قوت‌دادن به درونمایه‌ای است که حسرت و عسرت نسبت به گذشته‌ای ارزشمند و فراموش‌شده را متذکر می‌شود. نقاش پیوسته با بیان دراماتیک سرگذشت خود و آنچه تقدیر وطنش بوده، وضعیتی همذات‌پندارانه پدید آورده و از این رهگذر و از تطابق نام خود با سرزمینی که به آن تعلق خاطر دارد، احساس غرور و افتخار می‌کرد. به همین خاطر شاید بی‌ارتباط نباشد که پیدایش چنین اتمسفری منتج به نقاشی‌هایی شد که به نوعی هم‌راستا با هنر ملی بوده و هم‌گام با زبان هنر روز دنیا. ستایش و تمجید از نقاشی‌های درودی، هم مهر تأییدی بود بر پدیده‌ای فرهنگی که تصویری دلپذیر از ایرانِ رو به توسعه و مدرن را نمایندگی می‌کرد و هم توهمی از نمایش نور و آزادی که در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی، مدح و ثنای ادیبان و شاعران را برمی‌انگیخت. با‌این‌حال و با توجه به تحصیلات ایران درودی در مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس و آشنایی‌اش با هنر و هنرمندان مدرنیست، توفیق فهم عمیق زبان هنر مدرن و پیوستگی آن با مفاهیم و دستاوردهای پیشین را به معنای واقعی در نقاشی‌های او میسر نکرد. نقاشی‌های درودی در طی سالیان با جلب نظر بازارهای خارجی و همچنین گستردگی روابط‌عمومی او در خارج و داخل به‌منظور جلب نظر آرای بیشتری از مخاطبان، در نهایت به نقاشی‌هایی دکوراتیو با پوششی ایرانیزه منتهی شد.

«اگر میراث کهن خود را امانت بدانیم و فضای شکفتن آن را خاطره قومی، آنگاه متوجه می‌شویم که پاسداری میراث گذشته فقط تشییع‌جنازه نیست. ممکن است مداومت ارزش‌های یکنواخت چنین احساسی را برانگیزد، ولی خاطره‌ آنگاه زنده است که توأم با بازایی مداوم باشد. اگر سهروردی حکمت خسروانی را به نحوی زنده کرد، این دال بر حیات فیاض جامعه‌ای است که او را در دامنش پرورانده بود. اگر فردوسی به اساطیر کهن ایران پیرایه‌ای چنین باشکوه بست، دلیلش آن است که خاطره قومی ایرانی، با وجود بریدگی تاریخی، هنوز زنده و زاینده بود. خاطره آنگاه زنده است که قالب‌های دیرینه هر دم مضمون تازه پذیرد و این مضمون نیز از تجربه‌های مردان بزرگ و از سرمایه همتشان بار گیرد و ارتباط بین صورت و ماده، محتوا و قالب و روح و امانت نگسلد و دل را راهی به فضای کل باشد».

4 تحولات علمی، سیاسی و اجتماعی در بستر مدرنیسم، همان‌قدر که باعث شگفتی هنرمندان از کشف و اکتشافات شجاعانه علم بود، تغییرات عمده دستاوردهای هنرمندان را نیز برای دانشوران و اندیشمندان شایان توجه کرده بود. تفاوت نگرش در همه عرصه‌ها، بانی ایده‌ای نوین بود که هیچ قرابتی با سرشت زمانه خود نداشته تا شاید از این طریق به زبانی نو دست پیدا کند. سردرگمی مخاطبان هنر مدرنیسم، یک اصل اساسی بود و علاوه ‌بر این به‌پرسش‌کشیدن هر آنچه در قالب سنت تعریف می‌شد.

در ایران هنر رسمی و جریان اصلی نوگرایی -‌غیر از گروه معدودی از هنرمندان‌- با یک صورت‌بندی جدید در تلاش برای آشکار‌کردن لحن و بیانی ایرانی ارائه می‌شد. با‌این‌حال، این ناسازگاری با زبان هنر مدرنیسم از جانب نقاش ایرانی و پناه‌بردن به صور رنگین و درخشان با اشاراتی به نمایان‌کردن گل‌هایی از نقوشِ گل و مرغ و نگارگری ایرانی، ارمغان دل‌انگیزی بود که بیش از پیش بر زمینه‌ای جغرافیایی با هویتی ایرانی تأکید می‌ورزید. هم‌گامی و انعطاف‌ورزی با ایدئولوژی حکومت عصر پهلوی به جهت پیشرفت و ترقی اجتماعی و مظاهر تجددگرایی، اگرچه بسیاری از هنرمندان را دچار نوعی خطا و کژفهمی کرده بود، گویی به نوعی توانایی به بوته نقد ‌کشیدن را هم از ایشان سلب کرده بود. به این ترتیب، در یک بازنگری به نقاشی‌های ایران درودی، به این نتیجه خواهیم رسید که این مدار بیش از آنکه نسبت به تاریخ و گذشته سرزمین خود پویا و پرسشگر باشد، پیوسته مقهور آن بوده و همدلانه با موقعیت‌های موجود و همواره برخوردار از حمایت‌های سطح بالای دولت و مقامات و تهییج احساسات گستره‌ای از عموم مردم، به چهره‌‌ای نمادین از تجسم «صلح، عشق و نور» مبدل شد.

انتهای پیام

مهرنوش علی‌مددی - منتقد - شرق

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین