ايران، ميانجی صلح بين اوكراين و روسيه شود
کد خبر: 527

ايران، ميانجی صلح بين اوكراين و روسيه شود

آمریکا، چین، روسیه و اروپا همگی سیاست اقتدارگرایی در قرن 21 را دنبال می‌کنند؛ منتهی هرکدام با شیوه و اهرم متفاوت.

بیان فردا | سید حسین موسویان دیپلمات، مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای سابق ایرانی و از اعضای مؤسس حزب اعتدال و توسعه است. وی هم‌اکنون در دانشگاه پرینستون به‌عنوان پژوهشگر فعالیت می‌کند. موسویان در دولت هاشمی رفسنجانی سفیر ایران در آلمان و در دولت خاتمی معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو هیأت مذاکرات هسته‌ای ایران بود. در هفته‌های اخیر مارک والاس مدیر اجرایی اتحاد علیه ایران هسته‌ای، سیاستمدار جمهوری‌خواه آمریکایی تندرو و سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد در دوره بوش طی نامه‌هایی به کریستوفر آیس گروبر رئیس دانشگاه پرینستون، وی را تهدید کرد که در صورت عدم اخراج موسویان، از تمام دولت و تمام مؤسسات حقوقی و حقیقی آمریکا خواهد خواست که این دانشگاه را تحریم مالی کنند. برای تحلیل و بررسی جنگ اوکراین و آخرین وضعیت موسویان در دانشگاه پرینستون با او گفت‌وگویی شده که در ادامه آمده است:

تحلیــل شما از حمله نظامی روسیه به اوکراین چیست؟ این اقدام چه پیامدهایی برای روسیه و معادلات بین‌المللی مرتبط با روسیه دارد؟ این درواقع بهانه اصلی حمله روسیه به اوکراین احتمال پیوستن این کشور به ناتو بود و یا روسیه اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کرد؟
روسیه از حمله نظامی به اوکراین دو هدف کلیدی داشت. هدف اولش دور کردن ناتو از مرزهایش بود که بعد از فروپاشی شوروی مرتب تلاش کرده بود ناتو هم زیر بار نمی‌رفت. این بار خواست با یک حمله نظامی زهرچشمی هم از ناتو بگیرد و هم از کشورهای استقلال‌یافته از شوروی سابق. هدف دوم روسیه به تغییر معادلات قدرت درصحنه جهانی برمی‌گردد. برای مسکو روشن ‌شده بود که جهان دوقطبی آمریکا-شوروی بعد از جنگ جهانی دوم، به جهان تک‌قطبی آمریکا بعد از فروپاشی شوروی تبدیل شد و اکنون هم با ظهور چین، روند جهان دوقطبی آمریکا-چین در حال شکل‌گیری است. لذا هدف دوم مسکو برپایه این فرضیه بود که پیروزی فوری و سریع در حمله نظامی به دست خواهد آورد و با این پیروزی، کلید یک پروسه جهان سه‌قطبی آمریکا-چین-روسیه را خواهد زد. اکنون آمریکا و غرب تلاش می‌کنند که اوکراین را به باتلاق روسیه تبدیل نموده و با اعمال تحریم‌های گسترده، اقتصاد روسیه فروپاشیده و نه‌تنها به دوران اقتدارگرایی پوتین خاتمه دهند بلکه روسیه تجزیه شود. به‌هرحال مساحت روسیه 17میلیون کیلومترمربع است درحالی‌که کل مساحت 27 کشور عضو اتحادیه اروپا کمتر از 5 میلیون کیلومترمربع است.
آمریکا چه نقشی در این بحران داشت؟ چرا آمریکا از درگیر شدن روسیه در یک جنــگ طولانی‌مدت استقبال می‌کند؟
پوتین به دنبال یک پیروزی بزرگ در اوکراین است. اگر موفق شود، اوکراین در عمل یک مستعمره روسیه خواهد شد. آمریکا و ناتو قطعاً به دنبال فرسایشی کردن جنگ روسیه علیه اوکراین هستند که نتیجه آن این خواهد بود که اولا: اوکراین به یک مخروبه تبدیل خواهد شد و ثانیا: هیمنه و ابهت قدرت نظامی روسیه فرو خواهد ریخت و ثالثا هزینه چند هزارمیلیاردی بر اقتصاد روسیه تحمیل خواهد شد و رابعا جایگاه بین‌المللی و منطقه‌ای روسیه هم تنزل چشمگیر خواهد یافت. باید منتظر نتیجه این دوئل بزرگ ناتو و روسیه شد. منتهی به یک نکته هم باید توجه کرد. ویلیام برنز که اکنون رئیس سازمان اطلاعاتی آمریکاست، یک دیپلمات برجسته، بسیار حرفه‌ای و متخصص روسیه است. او قبلاً سفیر آمریکا در روسیه هم بوده است. بنابراین می‌توان تصور کرد که آمریکایی‌ها با یک برنامه کاملا حرفه‌ای و حساب‌شده عمل می‌کنند.
رابطه روسیه و اتحادیه اروپا پس از جنگ اوکراین چگونه خواهد بود؟ آیا فاصله ایجادشده روزبه‌روز بیشتر خواهد شد؟
اگر سناریو پوتین موفق شود، اروپا بازنده این جنگ خواهد بود. اگر سناریو آمریکا و ناتو موفق شود، اروپا برنده این جنگ خواهد بود. از زمان ویلی برانت صدراعظم پیشین آلمان، اروپا به‌ویژه آلمان همیشه یک نگاه به شرق هم داشت و دنبال یک پیوند محکم با روسیه بود. در حالت سناریو دوم، یک روسیه ضعیف، فرصتی تاریخی برای اروپا ایجاد خواهد کرد تا بادست بالا ، امتیازات زیادی در روابط جدید با روسیه بگیرند.
آیا می‌تـــوان پوتین را پیش‌قـــراول نسل جدیـــد دیــکتاتورهای سرکوبگـــر و اقتدارگرای قرن بیست و یکم قلمـــداد کرد که ممکن است دیکتاتورهای دیگر را نیز به وارد شدن به این مسیر ترغیب کند؟
اگر بخواهیـــم منصفانه قضاوت کنیم آمریکا، چین، روسیه و اروپا جملگی سیاست اقتدارگرایی در قرن 21 را دنبال می‌کنند؛ منتهی هرکدام با شیوه و اهرم متفاوت. چین با اهرم اقتصادی، روسیه عمدتا با اهرم نظامی، اروپا عمدتاً با اهرم اقتصادی و آمریکا با اهرم اقتصادی-نظامی؛ دنبال اقتدارگرایی خود هستند. منتهی اگر روسیه در این جنگ موفق نشود، درسی برای دیگران خواهد شد که به اهرم قدرت اقتصادی بیشتر توجه کنند و اگر روسیه پیروز شود؛ اقتدارگرایی نظامی بیشتر موردتوجه قرار خواهد گرفت.
تحلیل شما از مواضع ایران در مقابل جنگ اوکراین چیست؟ آیا مواضع ایران به شکلی بود که در راستای تحقق منافع ملی باشد؟
سیاست متعادل برای ایران یک سیاست سه‌پایه است که 1‌- با توسعه‌طلبی‌های آمریکا و ناتو مخالفت کند، 2‌- در تحریم‌های غرب علیه روسیه شرکت نکند اما با حمله نظامی روسیه به اوکراین مخالفت کند و 3‌- یک نقش مبتکرانه و فعال در جهت صلح و میانجیگری بین روسیه و اوکراین ایفا کند. امیدوارم ایران سیاست خود را براین سه‌پایه تنظیم کند.
چرا روسیه در مسیر به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای کارشکنی می‌کند؟ مهم‌ترین هدف روسیه از این اقدامات چیست؟
روسیه دنبال منافع ملی خودش می‌باشد. منافع ملی و حیاتی فعلی روسیه پیروزی نظامی و شکستن تحریم‌های غرب علیه روسیه است. اکنون برجام یک وسیله‌ای است که می‌تواند تحریم‌های غرب علیه روسیه را سوراخ کند. لذا طبیعی است که روسیه می‌خواهد از این فرصت استفاده کند. اگر ما درک درست از واقعیت‌ها نداشته باشیم، دلیلی ندارد که روسیه را سرزنش کنیم.
ایران و کشورهای غــربی در چه شرایطی به توافق نزدیک شده‌اند؟ دو طرف از چه مواضعی عدول کرده‌اند که توافق حاصل‌شده است؟
این‌طور که از گزارش رسانه‌ها و اظهارات مقامات رسمی برمی‌آید مذاکرات فنی و کارشناسی تمام‌شده. آژانس گزارش فنی خود را این هفته ارائه می‌کند که حاکی از توافق با ایران در حل‌وفصل مسائل فنی است. قاعدتاً توافق نهایی هم بعد از نشست آژانس و قبل از عید نوروز باید اعلام شود که منوط به تصمیم نهایی در تهران و واشنگتن خواهد بود. منتهی اساس توافق حاصل زحمات تیم مذاکراتی به ریاست آقای عراقچی و آقای باقری است ضمن اینکه همه مذاکره‌کنندگان از دوره آقای خاتمی تا امروز، در چارچوب تصمیمات نظام مذاکره کرده و هر توافقی کرده‌اند هم با نظر نظام بوده و لذا همه اتهامات به تیم‌های هسته‌ای از اول تا به امروز بی‌اساس است. حملاتی که اخیرا علیه آقای باقری هم اوج گرفته غیرمنصفانه و بی‌اساس است. ایشان و سایر اعضای تیمشان در دو سه ماه گذشته با حداکثر توان و دلسوزی کار کردند و زحمت کشیدند و فارغ از اینکه نتیجه چه باشد، باید از آنها قدردانی شود.
در هفته‌های اخیر گمانه‌زنی‌ها و جنجال‌های رسانه‌ای علیه شما در آمریکا به وجود آمد. شما در کتاب خود در مورد ایران و آمریکا ماجرای دو عملیات سازمان منافقین برای ترورتان در دهه 80 را برملا کرده‌اید. در طول اقامت تان در آمریکا هم شاهد فشارهای ضدانقلاب و صهیونیست‌ها علیه شما در آمریکا بوده‌اید که با نامه سران پیشین سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس در قالب نامه «گروه اتحاد علیه ایران هسته‌ای» به رئیس دانشگاه پرینستون برای اخــراج شما، به اوج خود رسیده که به‌نوعی ترور شخصیت شما را در دستور دارند. آیا بعد از عملیات منافقین دردهه 80 و قبل از مهاجرت به آمریکا هم طرحی برای ترور فیزیکی یا ترور شخصیت شما بوده است؟
اجازه دهید فعلاً به یک مورد بسنده کنم. در سال 1377، صبح یک روز که در دفترم در دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی مشغول کار بودم، آقای علی ربیعی معاون اجرایی دبیرخانه سرزده وارد دفترم شد و موضوعی را مطرح کرد که شوکه شدم. در آن مقطع قتل‌های زنجیره‌ای اتفاق افتاده بود و آقای علی ربیعی معروف به «آقا عباد» هم عضو کمیته سه نفره تحقیق و رسیدگی به موضوع قتل‌های زنجیره‌ای بود. مقام معظم رهبری هم فرمودند که عوامل قتل‌ها با خارج از کشور رابطه داشته‌اند. سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز با صدور اطلاعیه وابستگی عوامل قتل‌ها به دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل را قطعی دانسته بود. وزارت اطلاعات هم در همین چارچوب بیانیه داده بود.
آقای ربیعی به من گفت که عاملین قتل‌های زنجیره‌ای در اعترافات خود گفته‌اند که طرح ترور شما در دوران مأموریت در آلمان را داشته‌اند که موفق نشده‌اند. موضوع هم از این‌قرار بود که حکم دادگاه برلین در فروردین‌ماه سال 1376 صادر شد. آن‌طور که آقای ربیعی برایم تعریف کرد تیم قتل‌های زنجیره‌ای گفته‌اند که بنا داشتند که طی عملیاتی چند ماه قبل از رأی دادگاه میکونوس در ایام تعطیلات ژانویه 1996 یعنی حدود دی‌ماه 1375 من را در آلمان ترور کنند، به‌عنوان «شهید ملی» در ایران تشییع و به خاک سپرده شوم، رابطه ایران و آلمان هم قطع شود و بدین ترتیب حکم دادگاه میکونوس هم بی‌اثر شود. منتهی تیم عملیاتی موفق به پیدا کردن من نمی‌شود. سؤال آقا عباد هم این بود که شما در آن ایام کجا مفقود الاثرشده بودی که نتوانستند شما را پیدا کنند؟ من به آقاعباد گفتم که چند ماه قبل از تعطیلات ژانویه برنامه‌ریزی کرده بودم که ایام تعطیلات را به حج عمره و زیارت کربلا و نجف بروم. چون منافقین در عراق فعال بودند، برنامه‌ام را به کسی نگفتم. برای یکی از دوستان به‌نام حجت‌الاسلام حسین شاهمرادی و همسرم ویزا گرفتم و رفتیم به حج عمره.
بعد از سفر حج عمره همسرم را عازم ایران کردم چون سفر عراق مخاطره‌آمیز بود. با آقای شاهمرادی رفتیم به سمت امان پایتخت اردن تا از آنجا با اتومبیل عازم کربلا شویم. بعد از رسیدن به امان، ناهار میهمان دوستان سفارت بودیم. اتومبیلی با راننده اجاره کردم. اما بعد از ناهار گفتند که نهادی امنیتی از تهران اطلاع داده که سفرم به عراق لو رفته و به‌محض ورود به عراق منافقین ما را اسیر، شکنجه و اعدام خواهند کرد و لذا سریع باید برگردم به آلمان و حتی تهران هم نروم.
به دوستان سفارت گفتم اجازه دهید فکر کنیم. من و آقای شاهمرادی به اتاقی برای استراحت و مشورت رفتیم. به آقای شاهمرادی گفتم استخاره‌ای بکن. وی گفت یکی از علمای عارف در قم را می‌شناسد. زنگ زد و نتیجه استخاره این بود که از عزم سفر منصرف نشوید که انصراف خسارت محض است و غیرقابل‌جبران خواهد بود. لذا بدون اینکه به همکاران سفارت بگوییم با اتومبیل سوار شدیم و رفتیم به سمت بغداد. در راه هم مرتب ذکر می‌گفتیم. ساعت 4 صبح رسیدم به درب سفارت ایران در بغداد. با کمال تعجب دیدم که آقای نیکنام کاردار ما در عراق در خیابان جلو سفارت قدم می‌زند. تا من را دید بغل کرد و گریست. گفت عصر از نمایندگی مان در امان خبر دادند که شما عازم شده‌اید و به اسارت منافقین درخواهید آمد. فوراً رفتم وزارت خارجه و با عبدالجبار الدوری معاون کنسولی دیدار کردم. تا شنید که شما می‌آیید به من اطمینان خاطر داد. گفت من هم در آلمان سفیر بودم و با آقای موسویان رابطه خوبی داشتم. ایشان میهمان ما خواهند بود و شما هم خیال‌تان راحت. منتهی من خوابم نبرد و از نیمه‌شب تا الان جلو سفارت راه می‌روم. به‌هرحال یک هفته‌ای با آقای شاهمرادی به پابوس ائمه در کربلا و نجف و کاظمین و سامرا رفتیم و...آقا عباد با شنیدن این داستان گریست و گفت در حقیقت جدت تو را از این ترور نجات داده است. چون اگر در آلمان بودی، الان باید زیر خروارها خاک خوابیده بودی.
انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین