برنامه هفتم محصول جولان نئوفئودالیسم رانتی علیه اقتصاد ضد توسعه است
کد خبر: 10688
اطهاری:

برنامه هفتم محصول جولان نئوفئودالیسم رانتی علیه اقتصاد ضد توسعه است

کمال اطهاری اقتصاد دانش‌بنیان را تنها راه توسعه و در نتیجه نجات ایران می‌داند اما مانند غالب اساتید دانشگاه، پژوهشگران و کنشگران اقتصادی و اجتماعی سند برنامه هفتم توسعه را که قرار است مسیر ۵ سال آتی این کشور را ترسیم کند، بی‌کیفیت می‌داند. او یک گام فراتر می‌رود و می‌گوید برنامه هفتم ضد توسعه است.

بیان فردا | کمال اطهاری اقتصاد دانش‌بنیان را تنها راه توسعه و در نتیجه نجات ایران می‌داند اما مانند غالب اساتید دانشگاه، پژوهشگران و کنشگران اقتصادی و اجتماعی سند برنامه هفتم توسعه را که قرار است مسیر ۵ سال آتی این کشور را ترسیم کند، بی‌کیفیت می‌داند. او یک گام فراتر می‌رود و می‌گوید برنامه هفتم ضد توسعه است.

 با این پژوهشگر توسعه که اخیرا کتابی با عنوان «درآمدی بر سرمشق توسعه‌ اقتصاد و جامعه‌ دانش در ایران» نوشته، درباره الزامات توسعه در قرن حاضر و نسبت برنامه هفتم با آن گفت‌وگویی شده است.

اطهاری درباره اثر جدید خود گفت: این کتاب حاصل یک تمرکز ۱۰ ساله روی موضوع اقتصاد دانش است. حدود ۱۰ سال پیش مدیریت شهری شیراز یک پروژه مطالعه را به من پیشنهاد کردند با عنوان برنامه توسعه اقتصادی دانش‌بنیان شهر شیراز؛ در آن زمان این موضوع خیلی تازگی داشت و هوشمندی مدیران وقت شهرداری شیراز را نشان می‌داد.

او ادامه داد: من پیش‌تر در مطالعات طرح جامع تهران تا حدود زیادی روی این موضوع تمرکز داشتم اما این اولین بار بود که مطالعه‌ای به شکل مستقیم قصد داشت توسعه شهر را بر اقتصاد دانش مبتنی کند. برای انجام این مطالعه، من روی اسناد برنامه‌های توسعه، سایر مطالعات و برنامه‌های بالادستی متمرکز شدم. همان‌طور که می‌دانید موضع اقتصاد دانش‌بنیان برای نخستین‌بار در برنامه چهارم، البته با عنوان اقتصاد دانش‌محور توسعه وارد ادبیات برنامه‌ریزی کشور شد.

این پژوهشگر توسعه به سرنوشت غم‌انگیز برنامه چهارم توسعه و همچنین طرح جامع تهران اشاره کرد و گفت: این دو سند نخستین گام‌ها را برای کاربست اقتصاد دانش در اداره شهر و کشور مورد اشاره قرار داده بودند و برای مثال در طرح جامع تهران که در سال ۱۳۸۶ مصوب شد، مقرر بود در افق ۱۴۰۵، تهران به شهری دانش‌پایه، هوشمند و جهانی تبدیل شود اما با بی‌اعتنایی مسئولان و نفوذ بورژوازی رانتی مستغلات، طرح جامع تهران بایگانی شد و به مرحله اجرا نرسید. برنامه چهارم هم به شکل رسمی غربی خوانده شد و به اجرا درنیامد و بنابراین، پیشنهاد شهرداری شیراز را فرصتی مغتنم برای طرح مجدد اهمیت اقتصاد دانش تلقی کردم و وارد این پروژه شدم.

اطهاری مسیر مطالعات دانشگاهی در مورد اقتصاد دانش‌بنیان را اشتباه خواند و توضیح داد: مراکز دانشگاهی ما و حتی جایی مانند مرکز پژوهش‌های مجلس شاخص کا.ای.آی (knowledge Economic Index) را که توسط بانک جهانی برای ارزیابی اقتصاد دانش معرفی شده بود، بجای اقتصاد دانش‌بنیان گرفته بودند. این یک تعریف اشتباه بود که خواه‌ناخواه پژوهش و پژوهشگران را به بی‌راهه می‌برد. برای مثال بر اساس این شاخص محاسبه شده بود که کهگیلویه و بویراحمد به لحاظ اقتصاد دانش پیش‌رو تر از استان فارس است! چون شاخص که اشتباه باشد، نتایج و محاسبات هم اشتباه می‌شود.

او صنایع دارای فناوری متوسط به بالا و خدمات مولد را بستر تولد اقتصاد دانش‌بنیان معرفی کرد و گفت: بالاخره پس از چندی، مقاومت‌ها درباره انتخاب شاخص صحیح برای محاسبه اقتصاد دانش از بین رفت و ما توانستیم این مطالعه را به سرانجام برسانیم. این مطالعه به دومین مطالعه‌ای تبدیل شد که اقتصاد دانش را محاسبه کرده بود و بر اساس این محاسبات، هدف‌هایی را نیز تعریف می‌کرد.

اطهاری تجربه مطالعات خود را از جهتی تلخ دانست: در فرآیند مطالعه، متوجه شدیم سازمان برنامه به عنوان دستگاه راهبر توسعه در این کشور هیچ تعریف و دستورالعملی درباره اقتصاد دانش‌بنیان ندارد. جالب این‌جاست که ادعا شده است هم برنامه‌های پنجم و ششم توسعه و هم برنامه اقتصاد مقاومتی بر مبنای اقتصاد دانش طراحی شده‌اند اما پیش‌ران‌های اقتصاد مبتنی بر دانش در هیچ‌یک از این برنامه‌ها مورد اشاره قرار نگرفته است.

او به تجربه سایر کشورها و از جمله ۴ ببر آسیایی اشاره کرد و گفت: اکثر کشورهایی که توانسته‌اند اقتصاد خود را تحرک ببخشند، یک برنامه جامع برای اقتصاد دانش‌بنیان تعریف و معلوم کرده‌اند توسعه اقتصادی را با مفهوم جامعه دانش در هم‌تنیده می‌دانند و می‌بینند.

این پژوهشگر گفت: اقتصاد دانش‌پایه در ساده‌ترین تعریف یعنی اقتصادی که دانش به موتور اصلی و پیش‌ران آن تبدیل می‌شود و جامعه دانش‌پایه هم یعنی جامعه‌ای که در آن دانایی به توانایی فردی و اجتماعی تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر در کشوری که اقتصاد دانش‌بنیان شکل گرفته و جا افتاده است، همان مثل معروف «ز گهواره تا گور دانش بجوی» در تمام شئونات جامعه جاری است و ساختارها به تولید و کاربست دانایی و علم و دانش و شناخت جایزه می‌دهند، نه به فرصت‌طلبی یا رانت‌جویی.

نویسنده کتاب «درآمدی بر سرمشق توسعه‌ اقتصاد و جامعه‌ دانش در ایران» با ابزار تاسف از ناآشنایی دستگاه‌های برنامه‌ریزی و اجرا در کشور با بنیادهای اقتصاد و جامعه دانش، جامعه دانشگاهی ایران را نیز از این مفاهیم تهی خواند و افزود: گفتمان جامعه دانش هنوز در کشور جانیفتاده است و این انگیزه‌ای شد برای نگارش کتاب درآمدی بر… که ۸ سال به شکل پیوسته روی آن کار کرده‌ام.

آقای اطهاری به این پرسش که نسبت برنامه هفتم با اقتصاد دانش‌بنیان چیست، پاسخ داد: می‌توان گفت این برنامه کلا اقتصاد دانش‌بنیان را کنار گذاشته است. این برنامه وقتی منتشر شد که کتاب من مرحله نهایی انتشار را می‌گذراند و با تعجب و شگفتی متوجه شدم که نویسندگان این برنامه گفته‌اند برنامه‌های پیشین توسعه کشور از دست‌یابی به اهداف اقتصاد دانش‌بنیان ناکام بوده‌اند و بنابراین هدف مزبور از این برنامه حذف شده است!

او با مضحک‌خواندن این بهانه، ادامه داد: نویسندگان برنامه هفتم مدعی هستند اهدافی که با ناکامی روبه‌رو بوده است را از این برنامه حذف کرده‌اند و به خیال خود یک برنامه عملی و عملیاتی نوشته‌اند که اقتصاد دانش‌بنیان در آن جایی ندارد. ضمن این‌که برخلاف ادعای تهیه‌کنندگان برنامه هفتم، بسیاری از اهداف ناکام در طول ۳ دهه اخیر، در این برنامه هم تکرار شده است. آقایان اعتراف می‌کنند که در اهداف فرهنگی خود ناکام بوده‌اند اما در برنامه هفتم روی همان رویه‌ها اصرار بیشتری کرده‌اند و بنابراین سوال این است که چرا اهداف ناکام دیگر از برنامه حذف نشده اما اقتصاد دانش‌بنیان حذف شده است؟

اطهاری ناامیدی مواج در فضای اجتماعی کشور را نشانه ناکامی بسیاری از اهداف ۶ برنامه توسعه اجرا شده در کشور خواند و گفت: اگر بگوییم اهداف محقق نشده را کنار می‌گذاریم، خیلی از برنامه‌های فعلی در کشور باید متوقف شود.

او برنامه هفتم را یک عقب‌گرد آشکار خواند و در توضیح علت بروز چنین پدیده‌ای گفت: ما با پدیده تسخیرشدگی دولت مواجه هستیم به این معنا که دولت برنامه‌هایی را دنبال می‌کند که مازاد اقتصادی‌اش محصول رانت است. بخش رانتی به تدریج همه ارکان را به تسخیر خود درمی‌آورد و به ویژه در شرایط دولت یک‌دست، امکان حاکم شدن بر دستگاه برنامه‌ریزی کشور را هم پیدا می‌کند. من این پدیده را با عنوان «برآمدن و تثبیت نئوفئودالیسم در ایران» تحلیل می‌کنم و معتقدم از دوره احمدی‌نژاد بخش رانتی در کشور شروع به فربه‌شدن کرد. این بخش رانتی از مفاهیم مهم و مدرن و مورد علاقه مردم مانند یک پوشش استتاری استفاده می‌کند. مثلا می‌گوید عدالت یا اقتصاد دانش‌بنیان اما در واقعیت در حال خلق و توزیع رانت است.

این پژوهشگر گفت: تا پیش از این در ادبیات اقتصاد توسعه، تولید یا بر منابع مبتنی بود یا کار و در مرحله آخر، مرحله صنعتی‌شدن تولید سرمایه‌بر شد اما امروز اقتصادهایی در سطح جهان حرف می‌زنند که تولیدات‌شان مبتنی بر دانش است. مثلا ۷۰ درصد صادرات آمریکا به کالاهای دانش‌بر تبدیل شده است یعنی کالاهایی را صادر می‌کند که  از فناوری‌های نیمه‌پیشرفته به بالا بهره برده است. در این شرایط اگر کشوری وارد اقتصاد دانش نشود، مانند کشوری است که در قرن بیستم صنعتی نشده است.

اطهاری یکی از ویژگی‌های اقتصاد دانش را شکستن سلسله‌مراتب خطی توسعه صنعتی دانست و ادامه داد: این فرصت اکنون برای کشورها فراهم است که بدون ورود به چرخه کامل صنعتی‌شدن، خود را به اقتصاد جهانی پیوند بزنند. به عبارت دیگر، کشورهای بسیاری از فرصت مناطق آزاد خود برای تولید کالاهای مورد نیاز جهان صنعتی استفاده کردند و وارد زنجیره ارزش جهانی شدند در حالی‌که ما تاکنون اساسا هیچ برنامه‌ای برای ورود به زنجیره‌های ارزش جهانی که دانش‌بنیان است نداشته‌ایم و اکنون هم کلا اقتصاد دانش را بایگانی کرده‌ایم.

این پژوهشگر به تجربه ایران اشاره کرد و گفت: روزی که کارخانه‌هایی مانند ارج و آزمایش در ایران آغاز به کار کردند، تولیدات‌شان دانش‌بنیان محسوب می‌شدند اما چون هم‌پای جهان پیش نرفتند، ورشکست شدند. واگن‌سازی هم همین‌طور و بنابراین امروز خطوط مترو می‌سازیم اما نمی‌توانیم از تولیدات داخلی استفاده کنیم. روشن است که وقتی به اقتصاد دانش ها ندهید، تک‌محصول می‌مانید و باید مبتنی بر خام‌فروشی اقتصاد خود را اداره کنید. دیگر همان فرصت صادرات محدود تولیدات صنعتی خود را هم از دست می‌دهید چون این تولیدات از فناوری‌های متوسط به بالا بهره نمی‌برند.

اطهاری گفت: تنها در صورتی می‌توان به توسعه این کشور امید بست که برنامه یا سرمشق جدیدی برای اقتصاد داشته باشیم. در این سرمشق جدید باید گفتمان توسعه به گفتمان اصلی جامعه و مطالبه تمام مردم تبدیل شود. گفتمانی که از دلش برنامه‌ای برای استفاده از فرصت‌های جهانی اقتصاد دانش بیرون بیاید تا عقب‌ماندگی‌های ما را جبران کند.

او ادامه داد: حتی گفتمان بدیل توسعه هم که برخی دائم بر طبل آن می‌کوبند از دل اقتصاد دانش و جامعه دانش بیرون می‌آید و بنابراین باز هم تاکید می‌کنم تنها راه نجات ایران، تبدیل‌شدن گفتمان توسعه دانش‌پایه به گفتمان مسلط و مطالبه عمومی جامعه است.

این اقتصاددان اضافه کرد: هیچ دولتی خریدار دانش نیست اما وقتی دانش جدید تولید شد، قدرت  به آن تن می‌دهد؛ یا تن می‌دهد و یا از سر راه دانش کنار می‌رود.

اطهاری در پایان گفت: ما از دولت یک‌دست ناامیدیم و انتظار توسعه از آن نداریم. برنامه‌ای هم که این دولت نوشته، یعنی برنامه هفتم، یک برنامه ضدتوسعه‌ای و برنامه عقب نگه‌داشتن ایران است. اما با وجود این‌که دولت و برنامه‌اش، درست مسیر عکس اقتصاد دانش را طی می‌کنند، اگر جامعه نخبگانی ایران و به تبع آن همه مردم، توسعه دانش‌بنیان را مطالبه کنند، همین دولت هم چاره‌ای ندارد جز آن‌که زمینه را برای شکل‌گیری جامعه دانش، تقویت اقتصاد دانش و در نهایت توسعه دانش‌بنیان فراهم کند.   

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین