دونالد ترامپ در زندان ایالت جورجیا، پژوهشگران زلزله در برکلی
کد خبر: 7990

دونالد ترامپ در زندان ایالت جورجیا، پژوهشگران زلزله در برکلی

امروز در شرایطی که تمام رسانه های آمریکا متمرکز بر خبر رفتن دونالد ترامپ به زندان فولتون کانتی در ایالت جورجیا بودند، نشست سالیانه مرکز تحقیقات مهندسی زلزله (PEER) در دانشگاه برکلی برگزار شد.

بیان فردا | محمدرضا اسلامی | امروز در شرایطی که تمام رسانه های آمریکا متمرکز بر خبر رفتن دونالد ترامپ به زندان فولتون کانتی در ایالت جورجیا بودند، نشست سالیانه مرکز تحقیقات مهندسی زلزله (PEER) در دانشگاه برکلی برگزار شد. حدود چهارصد پژوهشگر این حوزه گرد هم آمده بودند که درباره کارهایشان و آخرین یافته هایشان پرزنته (ارائه) و گفتگو داشته باشند. 

نَه کسی درباره دونالد ترامپ حرفی زد و نه در خلال فاصله تنفسهای میان برنامه ها، سخنی یا گفتگویی درباره اخبار امروز شنیده می شد. همه این جماعت چنان در آرامش و دل خرم به ارائه کارهایشان می پرداختند که انگار نه انگار امروز بیرون از درهای این سالن ماجرایی و غلغله ای در اخبار است!

 در شرایطی که سی ان ان و فاکس نیوز و تمام سایر رسانه های در اصطلاح Mainstream media در حال برگزاری نشستهای متعدد درباره مسئله دونالد ترامپ و انتخابات پیش رو هستند، سر ناهار نه کسی در این خصوص حرفی می زد و نه کسی به چیزی به غیر از مهندسی زلزله پرداخت! 

 این همان چیزی است که برای نهاد علم و دانشگاه «ضرورت» دارد. اینکه نهاد دانشگاه مستقل از تکانه های عالم سیاست باشد و «جریان تولید علم» فارغ از اینکه چه دعوایی میان اصغر و تقی در حال رخ دادن است در حال حرکت و زایندگی باشد. 

بدون شک همه این افراد، انسانهای باهوشی هستند و اخبار/رسانه را می بینند/می شنوند ولی تمرکز ذهنی اصلی اینها «فراتر» از اتفاقات جاریِ یومیه است. 

 این صحنه (یعنی جماعت نشسته پیرامون میز و در حال بحث طلبگی درباره موضوعات علمی) را سال 2016 و صبح «آن روزی که دونالد ترامپ رئیس جمهور شد» هم شاهد بودم! (آن روز این یادداشت + برای (https://t.me/solseghalam/1718) خبرآنلاین تنظیم شد). اینکه دغدغه اصلی اهل علم، ماجرای تولید علم باشد و دچار «پراکندگی ذهنی» نباشند. متمرکز بر مرزهای دانش بودن، موضوع این بحث است. 

 اما چرا چنین است؟ 

چطور می شود که حتی در «چنین روزی» واکنشی در میان اساتید و پژوهشگران نمی بینی؟

دو دلیل بر این امر قابل ذکر است:

یک- قدرتمند بودنِ نهاد دانشگاه

دو- اقتصاد دانشگاه

 واقعیت امر این است که «استاد دانشگاه» بودن در بسیاری از کشورها «امر ویژه» یا اتفاق خاصی نیست. در داخلِ دانشگاه بودن، در بسیاری کشورها مترادف است با اینکه فلانی درگیر تدریس است! یا اینکه فلانی حقوق بگیر است. ولی در آمریکا چنین نیست. داخل دانشگاه بودن یک «اتفاق ویژه» است و دلیل این امر قدرتِ نهاد دانشگاه است. دانشگاه به تمام معنی کلمه درگیر جابجا کردنِ مرز دانش است و «آدمی» که جذب دانشگاه می شود واقعا «باعرضه» محسوب می شود. باید کسی باشد که بتواند «تولید» داشته باشد، اما نه تولید یک کالایِ روتین و متعارف، بلکه تولیدِ «محتوایی جدید» در حوزه دانش.  

دانشگاه آدم قوی جذب می کند (https://t.me/solseghalam/773) (فارغ از ملیت و نژاد) و آن نیروی توانمند، محصولی تولید می کند که بخش صنعت «خریدار» اش است. او پایان نامه برای قفسه کتابخانه ها تولید نمی کند. دانشگاه ذلیل نیست و لذا رقابت برای ورود به آن، رقابت در لیگ آدمهای توانمند است. 

 نکته دوم مسالۀ اقتصاد دانشگاه است. دانشگاه چون که دستش توی جیب خودش است(!) برایش فرقی نمی کند که جو بایدن سرکار باشد یا دونالد ترامپ یا اینکه خانم نیک هیلی!

استاد دانشگاه عوامِ سیاسی نیست، فرق اینها را می فهمد، ولی می داند که قرار نیست چندان متاثر از رفتن یا آمدن صاحبان این نامها شود. 

در بحث اقتصاد دانشگاه مثالی باید زد: در تمام بیزینسهای «امروز» آمریکا، شرکت و یا فعالیت بازرگانی ای که بتواند یک میلیون دلار پول تولید کند باید واقعا همت و «تلاش بسیار» مصروف کند. یک میلیون دلار، پول قابل توجهی است. ولی یک دختر جوان مانند خانم باربارا سیمپسون در دانشگاه استنفورد با ارایه یک پروپوزال یک میلیون دلار فاند می گیرد. این خانم به سی سالگی نرسیده اکنون هفت دانشجوی دکترا دارد، یعنی هفت فاند بین نیم تا یک میلیون دلار گرفته است! وقتی این میزان از ثروت و توان در دست یک نفر است، بدیهی است که او خود را «مستقل از تکانه ها» و شوکهای عالم سیاست می داند. دخل و خرجش دست خودش است و روزگار (به تعبیر مولوی) بر «قانون خویش» می گذراند:

یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق/

گفتمش چونی؟ جوابم داد بر قانونِ خویش!

 باربارا سیپسون یا امثال او کسانی نیستند که به قول فواد ایزدی بعد از سر زدن به خمره مقاله بنویسند، بلکه انتشار مقاله از سمت آنها یعنی تولید یک حرف جدی و کاربردی در مرز دانش. اینها از مسیر دشواری عبور کرده اند ولی به جایگاه مستقل/مستحکمی رسیده اند... جایگاهی که در آن می کوشند «متمرکز» کار کنند.

در فرصتی دیگر درباره پروژه مشترک تیم این خانم جوان با شرکت فولاد نپّون ژاپن صحبت خواهد شد. 


 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین