زنان و رویش دموکراسی در ایران
کد خبر: 15111

زنان و رویش دموکراسی در ایران

مسعود پدرام - نویسنده و پژوهشگر اجتماعی

بیان فردا | یادداشت | تاریخ زنان ایران نوشـته نشـده است. بـا وجـود فشـارها و تبعیضـات زیـاد،زنان بــا رویـه‌ای صلح‌آمیـز و مراقبتـی تــوأم بــا غمخــواری و دلســوزی، زندگــی را اســتمرار بخشــیده و بـه یک معنــا، بخشـی مهـم از تاریـخ ایـران را به وجــود آورده‌انـد. امـا طنـز تلـخ ایـن اسـت کـه زنـان در ایـن تاریخ بـه حاشـیه رانده شــده‌اند و عاملیـت و نیـروی فعــال و زندگی‌بخـش آنهــا نادیـده گرفتــه شــده اسـت. دو نیــروی فراگیـر و ســرکوبگر، برآمــده از جامعــه و دولــت، بزرگتریــن مانــع بـرای روایـت تاریـخ زنـان محسـوب می‌شـوند.

از یک‌سـو جامعـه اقتـدار مردانـه را در قلمـرو فرهنـگ، بـا تکیـه بـر سـنت و عـرف، بـه ویـژه تفسـیرهای سـنتی-مردانــه از مذهــب، بازتولیــد کــرده و در زیســت جهان ایرانــی زن را بــه لحــاظ هستی شـناختی فروتـر از مـرد جایـگاه بخشـیده اسـت. از سـویی دیگـر، دولـت در قلمـرو سیاسـت و در سـایه فرهنـگ جامعـه، از طریـق مراقبت‌هـا و تنبیه‌هـا ایـن اقتـدار را تحکیـم بخشـیده و حافـظ نظمـی پدرسـالارانه شـده اسـت .

درکنـار سـاختارها و نهادهـا و رویه‌هـای دیرپای عـرف و سـنت در ایران، اندیشه و نهادهای مدرن، ازجمله نهادهـای آموزشـی و رسانه‌ای، بتدریج در جامعـه گسـترش پیدا می‌کنند و متأثـر از ایـن گسـترش، بخش‌هایـی از جامعـه زنـان بـه فعالیت‌هـای اجتماعـی و سیاسـی می گراینـد؛ در ایـن فراینـد دو مفهـوم مشـارکت در امـر عمومـی و مطالبه ی حـق، بـه صورت هـای مختلـف و طـی مراحلـی در دایـره ی آگاهـی تعـداد بیشـتری از زنـان قـرار می گیـرد. امـا وضعیــت مــدرن بــا وجــود ظرفیت هایــی کــه می گشــاید، موفــق نمی شــود از کالایـی شـدن بـدن زن جلوگیـری کنـد؛ چـه بـه عنـوان یـک کالای جنسـی، چـه یـک نیـروی کار ارزان بـرای تولیـد سـود. بیــرون آمــدن زنــان از قلمــرو خصوصــی و حضــور در قلمــرو عمومــی، به ویــژه مشـارکت در جنبش هـای اجتماعـی، کـه حکایـت از درآمیختـن زنـان بـا رویه هـا، اندیشه ها و نهادهـای مـدرن دارد، در وهله ی اول امـکان ایفـای نقـش زنـان در رویـش دموکراسـی را بـه ذهـن مـی آورد؛ امـا از آن جـا کـه ایـن نـوع از فعالیت هـای زنـان معمـولا در ذیـل همیـاری بـا مـردان تفسـیر می شـود، سـخن گفتـن از نقـش تعیین کننــده ی زنــان در رویــش دموکراســی در ایــران کاری دشــوار اســت.

در یــک بازنگــری تاریخــی می‌شــود دریافــت کــه زنــان در تلاش هــای خــود در بیــش از یکصــد ســال اخیــر توانســته‌اند در جایــی پنــاه بگیرنــد کــه زمینــه سـاز تأثیرگـذاری جـدی و تعیین کننــده آنها در رویــش دموکراسـی در ایـران اســت. تــلاش زنــان طــی ســال‌ها بــرای احقــاق حقــوق و بازنمایـی هویـت و در نهایت رهایی خـود، آن‌هـا را به تدریـج به سـوی فضایـی می‌کشـاند کـه در میـان دو عرصه قدرتمنـد دولت و جامعـه قـرار دارد؛ عرصه‌ای که جامعه مدنـی خوانـده می‌شـود. بـه بیانـی دیگـر زنـان در تلاش‌هـای تاریخ‌سـاز خـود نـه تنهـا جامعه مدنـی را بـه عنـوان پناهگاهـی بـرای خـود کشـف می‌کننـد، بلکـه آن را توســعه می‌بخشــند و عناصــر نویــی در آن خلــق می‌کنند. در ایـران امـروز حضـور فزاینـده و گسترده زنـان در جنبش‌هـای اجتماعـی دهه‌هــای اخیــر و در جامعــه مدنــی، در دوره پــس از انقــلاب یــک واقعیـت آشـکار اســت و بــه تقویــت بخشــی از عناصــر ایجادکننــده و اسـتحکام‌بخش دموکراسـی کمک کـرده و تـا انـدازه زیادی هـم دیده شده اسـت. امـا مسـئله ایـن اسـت کـه زنـان در این نوع از فعالیت در قلمـرو عمومی و جامعه مدنـی از آن جهـت مــورد توجــه قــرار می‌گیرنـد و دیده می‌شـوند کــه توانسـته‌اند کاری شــبیه بــه مــردان انجــام دهنــد. اضافــه کــردن خیــل زنــان بــه مــردان در فعالیت‌هــای مدنـی و جنبش‌هــای اجتماعــی، مــا را بــه فهمــی کامــل و ژرف از جایــگاه زنــان در رویــش دموکراســی نمی‌رســاند. از ایــن زاویــه لایه‌هـای زیریــن تأثیــر واقعــی حضـور فعــال زنــان در جامعــه مدنی که رو بــســوی سـاختن بنیادهــای دموکراســی اصیــل دارد، پنهــان می‌مانـد.

بــرای رسـیدن بــه درک عمیق‌تــری از نسـبت زنان و دموکراسـی در ایــران و بــرای آشــکار شــدن لایه‌هــای زیرینــی کــه در وهلــه اول در نظــر نمی آیــد، توجـه بـه وجهـی از هسـتی زنانـه کـه در فلسـفه سیاسـی بـا دموکراسـی پیونـد می‌خورد و آشـنایی بـا نظریه‌هـای پرداختـه شـده در ایـن زمینـه ضـروری اسـت؛ نظریه‌هایـی کـه در نهایت راهنمـا و مبنـای تجویز بـرای کنـش می‌شوند. امـا در ایـران دچـار فقـر نظریاتـی قابل اعتنـا در خصـوص موضـوع زن هسـتیم، چـه رسـد بــه نظریاتــی زنانــه در مــورد دموکراســی. بی‌تردیــد در ایــن مــورد نظریه پــردازان غربـی جلـودار بـوده و در مکاتـب مختلـف فلسـفی و سیاسـی بـه مسـائل زنـان پرداخته‌انــد. در اروپــای غربــی و امریــکای شــمالی از نیمـه سـده نوزدهــم میـلادی فعالیت‌هـای مختلــف حقوقــی، اجتماعـی و سیاسـی زنـان بـرای دسـتیابی بــه حقــوق شــهروندی و یافتــن جایگاهــی برابــر بــا مردهــا رونــدی گســترش یابنده داشـت و در شـکل جنبش‌هـای اجتماعی تأثیرگـذاری نمایـان شد.

ایـن فعالیت‌هـا در دهه 1970 میـلادی جنبـه نظـری و دانشـگاهی بـه خـود گرفـت. در ایـن زمــان بــود کــه جنــس زن بــه عنــوان یــک مقولــه طبیعــی و زیست شــناختی از جنســیت زن بــه عنــوان مقولــه‌ای کــه بــه لحــاظ اجتماعــی برســاخته شــده اسـت جـدا می‌شـود. در کنـار نظریـات فمینیسـتی پرداختـه شـده در گرایشـات لیبرالیسـم، سوسیالیسـم، مارکسیسـم و رادیکالیسـم کـه عـمدتـا اروپـا محـور بـود، نظریـات دیگـری نیـز مطـرح شـد کـه مقوله زن را از محدودیـت اروپایـی فراتـر بـرد و فمینیسـم مبتنـی بـر گوناگونـی و تنـوع امکانـی بـرای شـنیدن صـدای زنـان دیگـر جوامـع فراهـم آورد. در ایـن مسـیر نظریـات «پسـا اسـتعماری» و نظریـات مبتنـی بـر «مطالعـات بـه حاشـیه راندشـدگان (subaltern studies) » افق‌هـای نویـی در قلمـرو فلسـفه فمینیسـتی و نظریـات سیاسـی مبتنـی بـر آن گشـود.

هرچنـد نظریاتـی کـه در جوامـع دیگـر پرداختـه شـده اسـت، لزومـا مسـائل ایــران را توضیــح نمی دهــد، امــا جنبه هــای عــام و مشــترکی میــان جوامعــی کـه بـه نحـوی در فراینـد مدرنیتـه قـرار دارنـد می شـود یافـت و بـه همیـن دلیـل نظریــات مختلــف فمینیســتی در جوامــع دیگــر، دســت کــم بــرای تبیین هــای نظـری مسـائل زنـان در جامعـه ی مـا می توانـد الهـام بخـش باشـد.

بـرای فهـم نقـش زنـان در رویـش دموکراسـی در ایـران، حضـور روزافـزون آن هـا در جامعه ی مدنـی نقطه ی عزیمـت مناسـبی اسـت. آنچـه تـا انـدازه ای آشـکار اســت فعالیــت مدنــی زنــان در قالــب ســازمان های غیردولتــی در شــاخه های مختلـف و مشـارکت در اعتراضـات مدنـی و جنبش هـای اجتماعـی اسـت. از آنجـا کـه جامعـه ی مدنـی از عناصـر ضـروری یـک نظـام دموکراتیـک اسـت معمـولا گفتـه می شـود ایـن بخـش از فعالیت هـای دشـوار و مسـتمر زنـان بـه جامعـه مدنی قدرت می‌بخشــد و بــه نحوی کمــک می‌کنـد بــه گســترش و تحکیـم دموکراسـی.

امـا آنچـه آشـکار نیسـت و دیـده نشـده اسـت، هسـتی زنانـه در لایه زیریـن و پنهـان حضـور فعـال زنـان در جامعـه مدنـی اسـت. ایـن حضـور مبنـای سـاختن یـک فرهنـگ و رفتـار برآمـده از آن اسـت کـه در فلسفه سیاسـی فمینیسـتی بـا نـگاه مادرانـه پیونـد می‌خـورد. مبنـای اخلاقـی ایـن نـگاه مادرانـه مراقبـت از دیگـری، مهـرورزی بـه دیگـری و توجـه داشـتن و اهمیـت دادن بـه دیگری اسـت. زنـان بـا تکیـه بـر اخـلاق مراقبت-مهرورزی-توجـه، در کنـش خـود در جامعـه مدنـی، بـه ویـژه در سـپهر عمومـی، هـم بـا روایتـی از آن خـود، هویـت خـود را بازنمایـی می‌کننـد و هـم از ایـن هویـت پافراتـر می گذارنـد و بـر فرهنـگ جامعـه و رفتـار ناشـی از آن تأثیـر می‌گذارنـد. ایـن اخـلاق مـادرانه و فرهنـگ مبتنـی بـر آن اسـت کـه هـم موجـد دموکراسـی و هـم ضامـن اسـتحکام و دیرپایـی آن اسـت.

دموکراسـی بـدون وجـود فرهنـگ دموکراتیـک و الگوهـای رفتـاری سـازگار بـا دموکراسـی ضعیـف می‌شـود و چرخـش بـه سـوی دیکتاتـوری را ممکن می‌سـازد .تردیـدی نیسـت کـه یـک نظـام اقتـدارگـرا یـا تمامیت خـواه مانـع بزرگـی بـرای اسـتقرار دموکراسـی اسـت، امـا بـا به زیـر کشـیده شـدن یـک چنیـن نظامـی ،لزومــا دموکراســی جایگزیــن نمی‌شــود. از طرفـی هــم ایــن امــکان وجــود دارد کـه بـا شـیوه‌های مختلـف اصلاحـی یـا انقلابـی یـا ترکیبـی از ایـن دو، گـذاری بــه ســوی دموکراســی صــورت گیــرد، امــا بــدون اخلاقــی کــه حامــل عناصــری چـون ارجگـذاری دیگـری و مراقبـت از دیگـری باشـد، حقیقـت دموکراسـی غایـب خواهــد بــود. دموکراسـی حقیقــی بــه یــک معنــا سیاســت اصیلــی اســت کــه بنایـش بـر حـذف دیگـری از طریـق کسـب اکثریـت آرای افـراد بـه هـر طریقـی نیسـت، بلکـه دموکراسـی مسـتمر و مسـتحکمی اسـت، مبتنـی بـر گفت وگـوی جمعـی و توافـق همگانـی و همبسـتگی، کـه در آن بـه افـراد و گروه هـا و جماعاتـی کــه ممکــن اســت در اقلیــت قــرار گیرنــد توجهــی خــاص می شــود. بــرای نیــل بـه ایـن نظـم دموکراتیـک، جامعـه نیـاز بـه یـک تصـور جمعـی از رفتـار و منـش دموکراتیــک در زندگــی جمعــی دارد کــه در فراینــد تعامــلات اجتماعــی، همــراه بـا نظریه پـردازی سیاسـی و درگرفتـن مباحـث روشـنفکرانه در مـورد دموکراسـی حاصــل می شــود.

در وضعیـت کنونـی جامعـه ایرانـی، بـرای ایجـاد ایـن تصـور جمعـی، فرهنگ مبتنـی بـر اخـلاق مادرانـه نقشـی کانونـی ایفـا می کنـد. تصـور جمعـی مبتنـی بـر اخـلاق مادرانـه، در فلسفه ی سیاسـی بـا صلـح، خشـونت پرهیزی، گفت وگـو ،همبســتگی، هم نوعدوســتی و دیگری خواهــی درمی آمیــزد. ایــن روایــت از نقـش زنـان کـه مشـخصا در جامعه مدنـی تجسـم و مادیـت پیـدا می‌کنـد، در حاشـیه‌ای‌تریـن نقطـه قـرار گرفتـه، درحالـی کـه بـرای برپایـی یـک دموکراسـی حقیقـی بـه فرهنگـی مبتنـی بـر اخـلاق مادرانـه نیـاز داریـم. گرچــه اخــلاق مادرانــه در جامعــه ی مدنــی عمــل می کنــد، امــا اگــر بــه خـودآگاه جامعـه بیایـد و به صـورت یـک تصـور جمعـی و الگـوی رفتـاری مملـو از صلـح، گفت وگـو، همـراه بـا مقاومتـی فداکارانـه در برابـر موانـع دموکراسـی درآیـد ،آن زمـان اسـت کـه یـک سوژه جمعـی دموکراسی خواه شـکل گرفتـه اسـت.جــان کلام ایــن اســت کــه آنچــه در کنــش زنــان در جامعــه ی مدنــی دیــده نشـده «اخـلاق مادرانـه» و فرهنـگ مبتنـی بـر آن اسـت. اگرچـه بـه فعـال شـدن نیـروی مؤثـر زنـان در قالـب فعالیت هـای مدنـی و بـه مشـارکت زنـان در اعتراضـات مدنـی و جنبش هـای اجتماعـی توجـه شـده، امـا ظرفیـت و توانمنـدی زنـان در زایـش، رویـش، انتشـار و گسـترش فرهنـگ سیاسـی متناسـب بـا یـک دموکراسـی حقیقـی دیـده نشـده اسـت.

وضعیــت زنــان در ایــران، ماننــد وضعیــت بســیاری از زنــان در دیگــر نقــاط جهـان یـادآور ماجـرای تاریخـی خدایـگان و بنـده، بـه گونه ای اسـت کـه هـگل روایـت می کنـد. در طـول تاریـخ بنـدگان کـه در مرتبه ی فرودسـت قـرار می گیرنـد و مجبـور می شـوند دیگـری را بـه عنـوان اربـاب بـه رسـمیت بشناسـند، بـه دلیـل کار و تغییــر دادن طبیعــت بــرای بــرآورده ســاختن میــل اربــاب، توانایی هایــی کســب می کننــد و استعدادهای شــان شــکوفا می شــود و ســرانجام ایــن بنــدگان هســتند کــه بــا توانایی هایــی کــه کســب کرده انــد قدرتمنــد می شــوند و بــه عامــل رهایی بخــش تاریــخ تبدیــل می شــوند. زنـان نیـز کـه در طـول تاریـخ بـه حاشـیه رانـده شده اند، بـا کار و کنـش خـود بـا موانـع و دشـواری ها مواجـه می شـوند و بـرای یافتـن راه هایـی بـرای زیسـت جمعـی بـه نحـوی صلح آمیـز تـلاش می کننـد تـا زندگـی ادامـه پیـدا کنـد. زنـان از ایـن طریـق هـم خـود را از مرتبه ی فرودسـتی تعالـی می بخشـند و هـم بـرای دیگـران راهگشـا می شــوند.

* این نوشتار در شماره‌ ۲۳ فصلنامه مطالعات ایرانی پویه که در پائیز ۱۴۰۲ منتشرشده، به چاپ رسیده است.

 

دیدگاه تان را بنویسید

آخرین اخبار

پربازدیدترین